«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ مهر ۶, پنجشنبه

برای پراگماتیست خشک مغزی چون تو شاید پیشرفت بزرگی بشمار آید

در گفتگو با خبرنگاران گفته بودی: «می دانید وختی به گفته های همکاران باختری خود گوش می دهم، دیگر از هیچ چیز شگفت زده نمی شوم.»۱ کاری به جُستار آن گفتگو که می تواند شمار دیگری از جُستارها را نیز دربرگیرد، ندارم؛ ولی با خود می اندیشم:
برای پراگماتیست خشک مغزی چون تو که مشتی فرمول های آماده در سر انباشته و با همان ها به پیشواز روندهای تازه می رود، شاید پیشرفت بزرگی بشمار آید؛ گرچه، پیشرفتی که هر اندازه بزرگ نیز باشد از هستینگی رویدادهای شتابنده که هر آن رنگی دیگر بخود گرفته و در آن فرمول های خشک نمی گنجند، جا می ماند.

می دانی «تنها کودن ها شگفت زده می شوند»؟۲ درباره ی این یکی هم که در زیر آورده ام، نیک بیندیش؛ ببین می توانی هماوندی میان این هر دو سخن زیبا و نیکو را دریابی. چنانچه دریافتی، گامی بزرگ تر برای شکاندنِ آن کالبدهای خشک و تهی مغزانه بجلو برداشته ای:
«شگفت آساها۳ نه ناساز با زیست بوم۴ که ناساز با آنچه از زیست بوم می دانیم، رخ می دهند.»۵

ب. الف. بزرگمهر   ششم مهر ماه ۱۴۰۲

پی نوشت:

۱ ـ از گفته های وزیر برونمرزی روسیه: «سرگئی لاوروف» در واکنش به گفته های وزیر برونمرزی فنلاند، برگرفته از «چوب دو سر گُه»   چهارم مهر ماه ۱۴۰۲

۲ ـ گفته ای از دید من، بسیار درست از «اسکار وایلد»

۳ ـ شگفت آسا به آرش واژه ی کژدم گزیده ی به پارسی راه یافته: «معجزه»

۴ ـ  «زیست بوم» به آرش «طبیعت» در دربرگیرنده ترین آرش و مانش آن

۵ ـ گفته ای از «سپنتا آگوستین» ایتالیایی، یکی از برجسته ترین شاگردان و پیروان مانی، پیامبر بزرگ و بسیار هوشمند ایران که بنیاد دین ترسایی نوین را با آموخته های خود از مانی بویژه کوشش ارزنده ی وی در پدید آوردن دینی جهانی، دربرگیرنده ی همه ی دین ها و آیین های زمان خویش، پایه ای نیرومند بخشید و چون اسلام کودکانه ی نخستین به نام «مُحَمّدان» که از نویدهای تازی خر کنِ هستیِ رودخانه های شیر و انگبین و انبوه حوری و غِلمان در بهشت همراه با زنهارهای آتش سوزاننده ی دوزخ بویژه به جنگجویانی که تیغاوردهای (غنائم) جنگی را کش می رفتند، فراتر نمی رفت، دین ترساییِ نخستین را گام هایی غول آسا بجلو راند؛ آن را پالود و با بهبود فراخور گسستگی های آن، یکپارچگی و سر و سامانی نو به آن داد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!