«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ شهریور ۳۱, جمعه

یرای خشنودی خدا به این بچه ی مادرمرده کمک کنید

برادران ترسایی! یرای خشنودی خدا به این بچه ی مادرمرده کمک کنید. او برای پاسداری از دمکراسی، آسایش و خوشبختی همه ی ما خود را به آب و آتش زده و میلیون ها تن از هم میهنانش را به پیشانی های جنگ با روس ها گسیل نموده است. کاری به دستاوردهای ناچیز رزمی اش ندارم که چندان جُستار برجسته ای نیز نیست؛ کار بزرگ و ارزشمند وی که رژیم نو تزاری سر بلند کرده در آن سرزمین پهناور نیز خواه ناخواه به آن کشیده شد و همچنان سال ها در گرداب پدید آمده در آنجا با یکدیگر به رَخسی مرگبار سرگرم خواهند بود و شاید دیگرانی چون لهستان نیز به آن کشیده شوند، کاشتن تخم کین و نفرت در میان نژاد بَداَختر اسلاوهاست. آیا چنین جانفشانی بی همتایی فراموش شدنی است؟ وخت آن رسیده که تندیسی زرین از این کودک جانفشان، پیش از آنکه بیش تر ریش درآورَد و موی دماغ مان شود، بسازیم و در جایی چشمگیر چون «متروپلیتن» برپا کنیم. او کار خود را بخوبی به انجام رسانده و دیگر نباید خواهان یا چشم براه کاری دیگر از وی باشیم.

از زبان «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!