«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ مهر ۶, پنجشنبه

ما بودیم ... فشار و زور آوردیم ... آمدند؛ صف کشیدند؛ نشستند ... ـ بازپخشش

«گاهنامه ی ”دانشمند“ در گزارشی درباره ی پژوهشی تازه نوشته است که موش‌ها نیز مانند آدمیان پس از از دست دادن خاطرات دوران نوزادی، دچار یک دوره فراموشی می‌شوند؛ ولی اکنون پژوهشگران می‌گویند که این خاطرات دربست فراموش نمی‌شوند و تنها دسترسی و یادآوری شان دشوار می‌شود و می‌توان آن ها را از انبار خاطرات بیرون آورد ... پژوهشگران برای ساختن خاطره ای مشخص در مغز موش‌ها آن ها را در جعبه ای ویژه نهاده با شوک الکتریکی کمی برانگیختند. هنگامی که  پس از دوره ای زندگی در جایی جداگانه، موش ها را دوباره به همان جعبه‌ها بازگرداندند، موش‌های جوان که این آروین را بخوبی در ذهن خود نگاه داشته بودند، واکنش نشان دادند؛ ولی موش‌های نوزاد این آروین ترسناک را دربست فراموش کرده بودند.»*

این هم آروین یکی از موش های پیر که نخست، جویده جویده، چنین چیزهایی بلغور می کرد:
«... بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد ... آمدند؛ صف کشیدند؛ نشستند ... ما نبودیم ...» و پس از آنکه شوک الکتریکی کوچکی دریافت نمود، جسته و گریخته یادش آمد که ماجرا چگونه بوده است:
ما بودیم ... فشار و زور آوردیم ... آمدند؛ صف کشیدند؛ نشستند ...

این آزمایش، همه ی دانشمندان دست اندر کار را شگفت زده نمود و یکی از آن ها گفت:
چه موش دروغگویی!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۳۹۷


* برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۲۵ تیر ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

در اینجا ناچارم این نکته را نیز جداگانه بیفزایم که پایه و بنیاد چنین آزمایش هایی نادانشورانه است و هیچ جانوری، حتا نزدیک ترین «پریمات» ها به آدمی چون شامپانزه و گوریل از توان داشتن خاطره و یادمانده در مغز خویش برخوردار نیستند؛ زیرا آن ها توان بازشناخت خویش از طبیعت پیرامون که ویژه ی آدمی است را ندارند و آنچه در بازتاب های شرطی، نخستین بار از سوی پاولوف بر روی جانورانی چون سگ و شامپانزه انجام و شناخته شده را نیز نمی توان خاطره و یادمانده که سرراست با ساخت و پرداخت مانش ها در مغز سر و کار دارد، بشمار آورد. «نسبت دادن ویژگی های آدمی به جهانِ سایر جانداران (Anthropomorphism)، کاری نادرست و سرچشمه ی کژدیسگی های  دانشورانه و اجتماعی است!» (انگار آماده ی سخنرانی شده؟!، ب. الف. بزرگمهر، ۲۳ اسپند ماه ۱۳۹۲ («گوگل پلاس»)


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!