«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

دیگی که برای آن ها نجوشد ...

بله هَخا!* رفتار کشورهای زمینگیر شده ی امپریالیستی با اختسادی انگلی که تو دانسته و آگاهانه آن ها را «کشورهای باختری» می خوانی، یادآور این زبانزد زشت و زیبای کهن است که می گوید: «دیگی که برای من نجوشد، [می خواهم] سر سگ در آن بجوشد.» به همین شوند است که همگی با همه ی جداگانگی ها، همچشمی ها و پدرسوختگی هایی که نه تنها یا دیگران که میان خود نیز دارند، چون تنی یگانه برای نابودی روسیه، چین و سایر کشورهای سرکش خیز برداشته اند. آن ها به پیمان هایی که بسته و آن را دستینه نموده اند، تنها چون ابزاری برای دستیابی به آماج های خودخواهانه و یکسر بُردی می نگرند که چنانچه حتا بهره وری های اندکی نیز برای دیگران داشته باشد، کوتاه و گذرا تا هنگامی است که خرشان از پل گذشته و دیگر نیازی به پایبندی به چنان پیمان هایی نداشته باشند. به همین شوند است که یادآوری، گوشزد و هرگونه پند و اندرزی به آن ها که رسانه های رویهمرفته کم مایه و سردرگم تان انباشته از آن هاست، جز «یاسین به گوش خر خواندن» و خودفریبیِ بیش نیست. باز هم به همین شوند است که باید بی هیچ خودفریبی و سپردن خویش به خیزاب ها که بخودی خود آبستنِ مرگ است به هستینگی (واقعیت) چشم دوخت و با همه ی توان جلوی روندی که شتابان بسوی درگیری فرجامین می رود را گرفت. برای به انجام رساندنِ کاری چنین کارستان، ساز و برگ یافتن به پیشرفته ترین جنگ ابزارها که خوشبختانه روسیه از «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» به ارث برده با آنکه بایسته است، بسنده نیست. چشم اسفندیار روسیه که در این چند دهه به ویش (ویروس) هایی از آن میان، ملی گرایی لگام گسیخته نیز دچار شده، در نبود سیاستی خوب سمت و سو یافته بر بنیاد «کارگرهمبستگی جهانی» (انترناسیونالیسم کارگری) است؛ وگرنه، روندهای سیاسی و هازمانی در اوکراین، گرجستان، مولداوی و بسیاری جاهای دیگر به اینجا کشیده نمی شد. در همین سرزمین برجای مانده از اوکراین، چنانچه افسارِ ملی گرایی لگام گسیخته ی روسی بهنگام کشیده می شد، بسیاری از مردم آنجا از آن میان، روس های سردرگم و میان منگنه گیر افتاده، بسیار زود پیشانی درست جنگ و ستیزی که از سوی امپریالیست های «شیر به شیرِ انگلوساکسون» براه انداخته شده را بازمی یافتند و به پوشالی بودن رژیم دست نشانده و ابزار دست شان در آنجا پی می بردند.

اکنون نیز دیر نیست و خوشبختانه نشانه هایی از بهبود در سیاست روسیه از آن میان، تازه ترین گفته های سردمداران آن کشور دیده می شود که باید به جامه ی کردار در آید. پرداختن به آن ها هنوز زود است؛ ولی من به آینده امیدوارم ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۲

* «کشورهای باختری با دست خودشان دارند سامانه ی بازرگانی و پیوندهای مالی که پدید آورده اند را از میان می برند.» از سخنرانی «پوتین» در هشتمین «گردهمایی اختسادی خاور» در «ولادی وستوک» (۱۹ ـ ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۲)

برگرفته از «چوب دو سر گُه»   ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!