«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ مرداد ۲۴, یکشنبه

به نام ایران، به کام بازرگانان و سوداگران ریز و درشتِ بحان ایران افتاده!

این پادمایه ها کجا گم و گور شده اند؟

بر پایه ی واپسین آمارها تاکنون نزدیک به ۲۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دوز از پادمایه های گوناگونِ «کرونا» به ایران آورده شده که بخشی از آن نیز پیشکش ها و دِهِش های رایگان از کشورهای چین (۷۰⸓)، ژاپن و برخی کشورهای دیگر به مردم نگونبخت ایران بوده است.۱

مشتی دزد سر گردنه و لات و لوت های تبهکاری به فرمانروایی کشوری باستانی رسیده، توده های میلیونی مردم ایران را دانسته و آگاهانه به مرگ گرفته اند و همزمان با سرافکنده نمودن ایران و ایرانی، دست گدایی شان به هر سویی دراز است. دریافت ارزان بها یا رایگان پادمایه ی ویروس «سارس ـ ۲» نامور به «کرونا» از هر جایی که دست شان برسد و به فروش رساندنِ دولا سه لا و ... لای آن به پول و پله داران ایران و دیگر کشورهای جهان، یکی از تازه ترین پدرسوختگی های چنین تبهکاران فرومایه ای از چندی پیش به این سو به نمایندگی از سوی ملتی سرافکنده شده است. زبانِ نیرنگبازشان هم دراز است:
دولت دزد و زرزروی «زهدان اجاره ای» پس از هشت سال خورد و بردِ پر و پیمان تر از پیش، جای خود را به گروهبندی تبهکار تازه ای سپرد تا همان زرزرها را با رنگ و نیرنگی دیگر پی گیرد و گناه نابکاری و ناکارآمدی مشتی خنگ و کودن و الدنگ و کونکونک باز و جاکشِ یکی از دیگری دروغگوتر را بگردن هر کس و ناکسی از آن میان، خدای برای همیشه خفته در بالای ابرها بیندازد. این بار، گناه از آن «نظام سلطه» ایست (پرتور پیوست) که خود و تار و پود رژیم پوشالی از سر تا دُم به آن وابسته اند.

در همه ی دورانی که این مادربخطاها مهار ایران را بچنگ آورده و میهن مان را بسوی نابودی کشانده و همچنان می کشانند ـ بویژه در دوره ی هشت ساله ی «دولت زهدان اجاره ای» ـ شاید از هیچ واژه ای به اندازه ی واژه ی گوش آزار «تحریم» بهره برداری ناروا نشده که همچنان آن را پی می گیرند؛ در حالیکه بنا بر نمودها، نشانه ها و حتا گواهی ها که سال ها پیش در یادداشتی از آن میان، اشاره ای کوتاه به آن کرده بودم، پیش از آغاز تحریم های نفتی «یانکی» ها، دزدان جا خوش کرده در بالاترین پایه های آنچه «نظام» خوانده می شود، نفت را قاچاق می کردند و پول آن را بجیب می زدند.۲ 

درست بسان گدایی و خرید پادمایه ی «کرونا» از هر گوشه و کناری و فروش چندین برابری آن در بازار آزاد ایران و جاهای دیگر، آغاز «تحریم» های نفتی از سوی «یانکی» ها بهانه ای خوب بدست کلان بازرگانان و سوداگرانِ با هزاران بند وابسته به کشورهای امپریالیستی و بنگاه های اقتصادی شان داد تا با همدستیِ کلان دزدان و شیتیلی بگیرانِ تمرگیده در بالاترین پایه های نظام پوشالی، فروش فراقانونی نفت و گاز و دیگر نهشته های کانی ارزشمند ایران را گسترشی فراگیر داده، سرمایه هایی افسانه ای بجیب بزنند و در بانک های کشورهای بیگانه و هر سوراخ سنبه ای از آن میان، آبخست های کوچک میان اقیانوس ها تلنبار کنند. بدین سان، «تحریم» ها که تنها نفت را دربرنمی گیرد، نه تنها به کلان خرموش های ننگ ایران و ایرانی زیانی نزده که از آن سودهای بس هنگفتی برده اند. بدین سان، «تحریم» ها را می توان چون چاقویی بدیده گرفت که لبه ی تیز آن گلوی توده های مردم ایران را دریده و سخت زخمی نموده و لبه ی کُندِ آن بر گلویِ کلان خرموش های دزدِ اسلام پیشه برای ترساندن شان نهاده شده و فشار می آورد تا آن ها را وادار به بخش کردن آنچه از کیسه ی مردم ایران ربوده اند با دزدان و ششلول بندهایی نیرومندتر از خود نمایند. آنچه چون نمونه ای نمودار در دوره ی ریاست جمهوری لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» رخ داد، واداشتن رژیم دزدسالار فرمانروا بر میهن مان به فروش ارزان بهای نفت و برخی دیگر از کالاها از راه های فراقانونی بود که افزون بر سودهای هنگفتی که از این راه بچنگ آوردند، سیاست های زورگویانه شان را بهتر پیش بردند. کلان خرموش های اسلام پیشه نیز بی کلاه نماندند و از همین راه، خورد و برد پرسودشان را پی گرفتند و خرموش تر از پیش شدند.۳       

در پایان ناگزیرم در پاسخ به زرزرهای دستیار نخست دژخیم الدوله ی رییس جمهور شده در ولایت خرموش پرور۴(پرتور پیوست)، این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را یادآور شوم که:

آنچه بگونه ای ناروشن و سفسطه آمیز، «نظام سلطه» خوانده ای و من آن را سامانه ی بی سر و سامان و زمینگیر شده ی سرمایه داری امپریالیستی می انگارم، خونخواهی خود از مردم ایران را بدستِ خودِ شما دزدان بی سر و پای نیرو گرفته از چپاول ایران و ایرانی به انجام رساند.

 سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ امرداد ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ بنیاد داده ها برگرفته از «اسپوتنیک» به تاریخ ۲۲ امرداد ماه ۱۴۰۰ با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر

۲ ـ گرچه فروش غیرقانونی نفت ایران از همان نخستین سال های نیروگرفتن ضدانقلاب در حاکمیت ایران، پیشینه داشته و نفت ایران حتا پیش از رسیدن به پایانه های نفتی در این یا آن کشور، چندبار روی آبهای دریاها و اقیانوس ها دست بدست می شد، این بار چنین به نظر می رسد که همپا با حجم سترگ سرمایه های ملت ایران که روزانه از کشور بیرون برده شده و در کشورهای دیگر از شیخک نشین های کنداب پارس و ترکیه گرفته تا ینگه دنیا و کانادا و حتا جزیره های دوردست اقیانوس آرام، از سوی دزدان اسلام پناه، انبار و سرمایه گذاری می شود، حراج نفت ایران، آنهم به شکلی غیرقانونی، شتاب و افزایش بیمانندی یافته است.

برگرفته از یادداشت «در ولایت امام زمان، حراج مهم ترین سرچشمه ی درآمد ملی، نشانه ی پیشرفت است!»  ب. الف. بزرگمهر   ١۷ مهر ماه ١٣٩١

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post.html

۳ ـ این ها سخنان باریک و پاکیزه (نکته) ی پراکنده ای از پیش نویس های یادداشتی هنوز کار نشده از چندی پیش به این سوست که همچنان می ترسم آن را بیاغازم و در میان راه لنگ بمانم. با اینکه در این باره، پیش تر در یادداشت های از آن میان همراه با ریشخند اشاره هایی نموده و دست دزدان دروغگو را تا اندازه ی رو نموده ام، هنوز بروشی گواهمند بر بنیادی دانشورانه، آنگونه که خواسته ام، نیست. امیدوارم یکبار هم که شده، همه ی جُستار را در پیوند با دیگر جُستارهای هماوند با آن روشن نمایم تا چون نمونه هایی دیگر که در انجام شان کامیاب بوده ام، برای همیشه خفقان بگیرند و دنبال بهانه های تازه تری بگردند.

۴ ـ «برنامه ریزی و تلاش نظام سلطه انتقام از مردم ایران است و دراین راه ازهیچ اقدامی فروگذار نمی‌کنند. حتی موضوع سلامت مردم را مورد معامله قرارمی‌دهند. در ایام کرونا شاهدبودیم که پس از انجام اقدامات لازم برای واردات واکسن، در آخرین لحظه از واردشدن این کالای ضروری به کشور جلوگیری کردند.»

از زرزرهای خرموشی به نام محمد مخبر در جایگاهِ دستیار نخست دژخیم الدوله ی رییس جمهور شده در ولایت خرموش پرور (پرتور پیوست)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!