«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ مرداد ۱۸, دوشنبه

ای شیخِ مست، تیغ کشیدی به عاشقان

افکنده پنچه بر سر این خوان چه می‌کنی؟
ای بی‌خرد! خرابه‌ی ویران چه می‌کنی؟

بردی و سر بریدی و شمشیر شسته‌ای!
خونی که ریخت در کف میدان چه می‌کنی؟

ای شیخِ مست، تیغ کشیدی به عاشقان
با سیل سینه‌کوب خروشان چه می‌کنی؟

تاج از سر امیر و اتابک ربوده‌ای
با خشم و کینِ سفره‌ی بی‌نان چه می‌کنی؟

وقتی گرفت از کف تو ملک، روزگار
با مشت صخره، سیلی توفان چه می‌کنی؟

علی صبوری

برگرفته از «تلگرام»   ۱۸ امرداد ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!