«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ شهریور ۹, سه‌شنبه

مِهترمان ژادهای «آنتیک» را دوست دارد ـ بازپخشش

مِهترمان ژادهای آنتیک را دوست دارد. او اینجا کاره ای نیست؛ نظامی ها فرمان را در دست دارند. آن ها هستند که سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های کلان پیش بینی شده در پشت پرده را به بوته ی آزمایش نهاده و به پیش می برند؛ گرچه نظامی ها از همان آغاز، همه کاره بوده و سنگپایه های جمهوری و دمکراسی مان را نیز آن ها چیده و تاکنون همواره پشتوانه ی دستگاه دیوانسالاری و دیپلماسی مان بوده اند. با این همه، در روز و روزگار بیم برانگیز کنونی، آنها ناساز با گرایش جمهوری و دمکراسی مان در نگاه داشتن شان در پشت پرده، هر بار بیش از پیش به جلوی پرده رانده می شوند و ناگزیر بیش تر بچشم می خورند. ما دیگر چون گذشته ای نه چندان دور، سَروَرِ جهان نیستیم؛ ولی خودمان هنوز آن را نباوریده و به گردن نگرفته ایم؛ بگونه ای که کوشش مان برای نشان دادن سَروَری و برتری خود بر جهان، همزمان با جابجا شدن و پراکندگی هر چه بیش تر و پرشتاب ترِ کانون های کلان اقتصادی بجاهای دیگر و پیدایش شاخ هایی رویهمرفته نیرومندتر از تنها شاخ گذشته، به دست و پا زدن های نوزادی شیرخوار می ماند که مَکیدنِ شیر از پستانِ مادری گریزپا را بگونه ای سرشتی هوده خود می پندارد و چشم براه وی می ماند. به همین شَوَند، ناگزیر به راه اندازی جنگی جهانگیر هستیم. جنگ های کوجک و بزرگ منطقه ای، دیگر نیازهای ما برای پاسداری از آنچه داشته ایم و گام بگام از دست رفته و می روند را برنمی آورند؛ برای همین، همراه با آرایش آشکارتر جنگی در برابر شاخ های برافراشته و پاسداری از چیرگی مان از آن میان، بر کشورهای همپیمان خود در «پیمان ناتو»، ناچار به بزک کردن دَم و دستگاه دیوانسالاری مان هستیم. اینک، بهتر درمی یابید چرا مِهترمان به چیدن ژادهای «آنتیک» در پیرامون خود، دل بسته است.

از زبان این جِنِّ بوداده:  ب. الف. بزرگمهر    ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/02/blog-post_14.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!