«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ مرداد ۱۷, یکشنبه

هواپیماهای مسافربری گوش بزنگ باشند

همراه با پی افزوده ای شاید سودمند و شایان درنگ

[جان ننه اش:] سردار امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده هوا ـ فضای «سپاه پاسداران واپسگرایی و تاریک اندیشی» در واکنش به گفته های بلندپایگان «یانکی» و عزراییلی درباره ی یورش پهپادهای ایرانی [بخوان: باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!] به کشتی عزراییلی در «دریای عُمّان» و ترسانیدن شان از سوی عزراییل گفت:
«ایران امتحان پس داده است و به آزمایش مجدد نیاز ندارد. آیا آنها دوست دارند ما را آزمایش کنند؟ ما را آزمایش کردند و می‌دانند با چه پاسخی روبرو خواهند بود. ما هم قدرت داریم و هم اراده ی بکارگیری قدرت»* وی در پاسخ به این پرسش که چنانچه یورشی به ایران شود، چکار خواهید کرد، گفت:
«حتماً جواب سختی خواهیم داد و آنها چنین غلطی نخواهند کرد.»* [مگر ندیدید چه بلایی بسر هواپیمای اوکرایینی آوردیم؟!]

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ امرداد ماه ۱۴۰۰

* بنیاد داده ها برگرفته از «اسپوتنیک» به تاریخ ۱۶ امرداد ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام و برجسته نمایی های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

 پی افزوده:

برای پیشگیری از برداشت نابجا و برجسته نمودن بیش از اندازه ی سیاه بازی راه اندازی شده از هر سویه، ناچار به افزودن این چند گزاره هستم:
اینکه سردارِ ریش سپید کرده در آسیاب ولایت می گوید: «... آنها چنین غلطی نخواهند کرد»، چندان نادرست نیست؛ نه به این شوند که «سپاه پاسداران واپسگرایی و تاریک اندیشی» بگونه ای ویژه و ارتش زیر فرمان رژیم پوشالی وابسته به گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان بگونه ای دربرگیرنده از نیروی آنچنانی در رویارویی با امپریالیست ها و دنبالچه های آن در پیرامون ایران زمین، برخوردار باشند و افزون بر آن، در بکارگیری نیرو («اراده ی بکارگیری قدرت») ، آنگونه که این "سردار" آزمون پس داده، داو آن را در میان نهاده، براستی توان ساماندهی و بازسازماندهی شایسته در هنگامه ی نبرد ـ چنانچه نبردی در کار باشد ـ داشته باشند. هر دوی این نیروها به هر رو، تافته ای جدابافته از رژیم ایلخانی فرسوده و پوسیده از درون و خر تو خری فرمانروا بر سر تا پای آن نیستند و نمی توانند باشند؛ سرنگون نمودن هواپیمای اوکرایینی از ترس یورش هواپیماهای پیشرفته ی «یانکی» ها در پی شلیک چند موشک به یک پایگاه شان در کشور همسایه با این پندار خام که آن را نیز بگردن «یانکی» ها افکنده، مغز توده های مردم ایران و جهان را شسته و «مظلوم نمایی» راه بیندازند، افزون بر نمونه های چشمگیر دیگری پیش از آن (یورش های تروریستی سازماندهی شده از سوی رژیم پلید و همچشم عربستان به رژه ی سپاهیان در خوزستان و مجلس فرمایشی خرموش ها) به اندازه ای بسنده، روشنگر ناکارآیی نهادینه شده بویژه در «سپاه پاسداران واپسگرایی و تاریک اندیشی» است.

به این شَوَند «... آنها چنین غلطی نخواهند کرد» که آنچه در جریان است، از ماجرای ساخته و پرداخته شده از سوی امپریالیست ها با همکاری عزراییلی ها و شاید شیخک نشین های درون و پیرامون شاخاب پارس گرفته تا دیگر ماجراجویی ها و هشدارهای آمیخته به ترساندن های («شانتاژ») «یانکی» ها و روبهکان اروپای باختری همدست شان از آن میان، پیرامون «برجام سگ مرده»، همه و همه تا اندازه ای سیاه بازی هایی برای خام کردن و کژدیسه نمودن اندیشه ی توده های مردم ایران و جهان است که به نمونه هایی از آن، در گذشته به انگیزش (مناسبت) های دیگری در یادداشت هایم اشاره نموده ام:
هرگاه آشوب هازمانی (اجتماعی) در ایران بالا می گیرد و باید افزود که این آشوب ها به شوندهای طبقاتی و تاریخی، همچنان از گرایشی رویهمرفته نیرومند بسوی چپ برخوردارند، فشار امپریالیست ها نیز به همان اندازه افزوده شده، زبان درازی ها و زبان بازی ها و یک در میان دلسوزی های چُسکی شان برای توده های مردم ایران همراه با کوشش برای برکشیدن و به میدان آوردنِ پلیدترین مزدوران و جیره خواران ننگ ایران و ایرانی از آن «نیم پهلوی» نادان و فرومایه و گروه دوزخی «قحبه قجر» گرفته تا موش های لیبرال مسلمانِ تن به نوکری داده و سازشکارانی دُم جنبان و آماده برای نوکری از درون خیمه و خرگاه رژیم پوشالی (نمونه: مردک پستی به نام احمدی نژاد) خیز چشمگیری می گیرد. همه ی این ها تا آن اندازه که به پایداری روز و روزگار کنونی کمک نموده، رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه را همراه با توسری های هر از گاهی، همچنان سرِ پا نگه داشته و همزمان، جنبش توده ای ـ کارگری با توان نهفته ای («پتانسیل») ده ها بار نیرومندتر از توان آشکار آن را به بیراهه برده، بفرساید و به نابودی بکشاند.* روز و روزگاری پرآشوب که هم اکنون نیز چندان پایدار نیست و بی هیچ گمان و گفتگو، برای زمانی دراز پابرجا نخواهد ماند. 

با آنچه فشرده در میان نهاده شد، امپریالیست ها ناگزیرند همزمان، دیگر سویه های روند در جریان که گاه برونزدهایی چون آبشارهای کوچک و بزرگ رویهمرفته نیرومند و پیش بینی ناپذیر می یابد را نیز بدیده گرفته و این گمانه که طبقه کارگر در جایگاه کانونی جنبش گسترده ی کنونی در سراسر ایران همراه با زحمتکشان پیرامون آن از نیروی فزاینده تر و سازمان یافته تری برای سرنگونی رژیم خرموش پرور اسلام پیشگان برخوردارشده و به آنچنان نیرویی فراروید که سمتگیری سوسیالیستی را ناگزیر نماید ـ با همه ی ترس برانگیز بودن آن ـ چون آخشیجی برجسته در گمانه زنی ها، برآوردها و راهکارهای خود بگنجانند. در چنان چرخش یا باریک تر بگویم: فرازگاهی (نقطه عطف)، دیگر جایی برای سیاه بازی که از زمانی پیش به این سو، گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، تنها بازیگران آن نبوده و خود امپریالیست ها و دنبالچه های شان در پیرامون ایران و نیز تا اندازه ای روس ها نیز به آن تن داده یا به آن کشیده شده اند، نمی ماند؛ دست ها و همدستی های پشت پرده، بیش از پیش رو می شود و امپریالیست ها در یکی از گزینه هایی که چند و چون آن هم اکنون پیش بینی پذیر نیست، همزمان با کوشش برای خزیدن در زیر پوست جنبش توده ای ـ کارگری و کژدیسه نمودن آن، برای سرنگونیِ رژیم دزدسالار گام های راستین برخواهند داشت. درباره ی گزینه های دیگر و چگونگی پیشرفت روند در جربان نیز خواه ناخواه نمی توان هم اکنون سخنی به میان آورد؛ به هر رو تا آن هنگام، آن ها سیاست کنونی خود را پی خواهند گرفت که ترساندن لایه های میانی هازمان از جنگ و گسترش شکاف و گسیختگی میان شان با طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان پیرامون آن که از زمینه هایی درخور نیز برخوردار است نیز یکی از آخشیج های چنان سیاستی است که در اینجا بیش تر به آن نپرداخته ام. بدین سان، نقش تاریخی طبقه کارگر ایران و کاریایی (وظیفه ای) که در پیشبرد جنبش کنونی بر دوش دارد، برجستگی خود را در گشودن بن بستی که میهن مان در آن گرفتار شده، هر چه بیش تر نمایان می کند. برآیند این زورآزمایی طبقاتی، ناساز با (برخلاف) آنچه برخی از کودن ترین و کوته بین ترین خرموش های کله گنده ی دَمکُنی بسر برای عربستانی کردن ایران در مغز خود می پرورند و زمینه های آن را نیز چیده اند، دو چیز بیش تر نیست:
ـ یا پیروزی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن در دستیابی به نیروی فرمانروایی یا همپایی در آن؛ یا
ـ تکه تکه شدن ایران زمین بگونه ای دربرگیرنده بر بنیاد یگان های خلقی هر بخش از آن.

پیروز باد جنبش توده ای ـ کارگری ایران در دستیابی به آماج های دور و نزدیک خود!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ امرداد ماه ۱۴۰۰      

* بر بنیاد این مَنتیک (منطق) اهریمنی: اکنون که راهی روشن بسود خود نمی یابیم، باید کاری کنیم (یا آشوبی به پا کنیم) که بسود هیچکس نباشد؛ و آنگونه که در زبانزدی، بزیبایی چکیده شده:
دیگی که برای من نجوشد، [«بگذار» یا «می خواهم»] سرِ سگ در آن بجوشد!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!