«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ مرداد ۲۹, جمعه

چگونه می خواهید شریعت دینی کژ و کوله و ناسازگار با جهان کنونی را پیاده کنید؟

این کشور که دوباره به چنگ شما افتاده، زمانی دورتر گهواره ی یکی از بزرگ ترین فرهنگ ها در جهان بود که سپس با برپایی شاهنشاهی در ایران زمین که افغانستان کنونی نیز بخشی از آن بشمار می رفت به پیشرفت فرهنگی، گسترش شهرنشینی و پراکندنِ دین و آیین هایی چون میترا پرستی، مانیگری و آیین زرتشت در سرزمین های گسترده ای درون و پیرامون خود تا دوردست ها کمک نمود. بنا بر برخی داده ها و گواهی هایی که بدست مان رسیده، گروهبندی شما هنوز به فرمانروایی نرسیده، در برخی جاها دختران و حتا دخترکان را بزور واداشته اند تا یه همسری جنگندگان تان تن در دهند. شرم تان نمی شود؟! کجا پیامبر بیابانگردتان که به شیوه ی وی و دیگر تازیان، دستاری بزرگ چون دَمکنیِ روی دیگ پلو بر سر می بندید، چنین دستوری داده بود؟! مگر نه آنکه به هنگام خواستگاری، آنگونه که در شریعت تان آمده تا بله بر زبانِ دختر نیامده و به زناشویی خشنود نباشد، نمی توان وی را به همسری کسی درآورد؟ چه بهانه ای برای این تبهکاری دارید؟ نکند شما افغانی نبوده و همگی از بیخ عربید؟! آن هم نه عرب تا اندازه ای فرهنگ آموخته ی این دوره که از نوادگان عرب های تازه اسلام آورده که کاروان های بازرگانیِ در آمد و شد پیرامون مکه و مدینه را لُخت می کردند و هر چه بود و نبود از آن میان، دختران و حتا زنان شوهر کرده را به غنیمت با خود می بردند.

یکی از رهبران تان، دیروز درباره ی چگونگی گرداندن کشور به همین بسنده کرده بود که «... تنها شرع اسلام و بس!» و دیگری که گوشه ی ابروهایش را نیز برداشته بود، چند روز پیش تر از زبان زنان افغانستان گفته بود:
«زنان ما مسلمانند و خوشحال خواهند بود که در چارچوب شریعت اسلام زندگی کنند.»

چگونه می خواهید شریعت دینی که دهه ها پس از برآمدِ «دین محمدان» در اینجا و آنجا با برداشت های گوناگون، کالبدی کژ و کوله  و ناهمگون یافت و بدرازای زمان، بارها و بارها از این دیس به آن دیس دگر شد را در جهان کنونی که افغانستان نیز تافته ی جدابافته ای از آن نیست، پیاده کنید؟ یا شاید آماج سخن هر دوی شان، همین شبیخون زدن به خانه ها و بزور واداشتن دختران به همسری این یا آن جنگنده بود؟ دستار خودتان را بداوری بگیرید! آیا چنین سخنانی، چیزی بیش از کلی گویی های آسمانی ریسمانی است؟ آیا هرگز، یکبار هم که شده با خود اندیشیده اید که پیامبرتان با آن ویژگی هایی که از وی می شناسیم و خودتان بهتر از من می دانید که بند تنبانش در برابر زنان شُل بود و حتا از همسرِ پسرخوانده ی خود نیز نگذشت، اگر هم اکنون دوباره زنده می شد، چکار می کرد؟ بگمان بسیار، پس از نخستین شگفت زدگی ها از جهانی زیر و رو شده در سنجش با جهانِ ساده ی دوران وی، نخستین چیزی که در ذهن مبارک و میمونش جوانه می زد، سوراخی به نام زن بود. همو چنانچه پیروانی چون شما پیرامون خود گرد می آورد به همان کاری دست می یازید که جنگندگان شما بگمان بسیار با فتوای شیخکی هوسران انجام دادند. آیا وی از چنان هوشمندی برخوردار بود که دریابد چنان کاری در جهان کنونی، ناساز با دوره ی شبیخون زدن به کاروان ها و ربودن زنان و دختران مردم که وی نیز هر باری سهمیه ای از آن دریافت می نمود، تبهکاری بزرگی بشمار می رود که هر کس به آن دست یازد، آبروی خود و دین و آیین و ملتش را یکجا می ریزد؟ پاسخ آن با خودِ شما.

یادتان باشد و این را آویزه ی گوش خود کنید که اگر توده های سترگ مردم افغانستان که بخش بزرگ تری از آن را روستاییان دربرمی گیرند و تا اندازه ای بدنبال شما کشیده شده اند، تاکنون با دو گروهبندی، یکی رژیم پوشالی اینک سرنگون شده و دیگری، گروهبندی خود شما که سرراست و ناسرراست، دُم تان به امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی گره خورده و با چراغ سبز آن ها برای  باری دیگر راه رسیدن به فرمانروایی این کشور باستانی برای تان تا اندازه ای فراهم شده، روبرو بودند، اینک، تنها با شما و پشتیبانان امپریالیست تان روبرویند که با آماج سمتگیری جنگ افروزانه با چین و بویژه روسیه به این دگرگونی در سیاست شان تن داده اند. برای گروهبندی شما نیز در چارچوب همین سیاست، نقشی آشوبگرانه و آزار دهنده برای توده های مردمِ خود و کشورهای پیرامون تان بدیده گرفته اند. با همه ی این ها و با آنکه افسارتان، همچنان در دست آن هاست و ما چهارچشمی رفتارتان را خواهیم پایید، دگرگونی به انجام رسیده را پذیراییم و امیدواریم و در راهِ ببار نشستن آن، همه ی کوشش خود را بکار خواهیم بست تا این دگرگونی ها گام بگام از سویه ای پیشرو بسود بهبودِ زندگی توده های دلاور مردم افغانستان و رفتاری آشتی جویانه با همه ی همسایگان برخوردار شود.

با آنچه پیش آمده، امپریالیست ها بویژه «یانکی» ها افزون بر شکست اخلاقیِ بزرگ از سال ها پیش آشکار شده برای تبهکاری های بیشمار و پیمان شکنی شان در برونرفت بهنگام از افغانستان، شکست سیاسی و سپاهی (نظامی) نسبی نیز خوردند که شما اگر آن را بریش بگیرید و از آنِ خود وانمود کنید، جز رسوایی بیش تر در روندِ پیشِ رو برای تان ببار نخواهد آورد. این پیروزی نسبی، ولی همچنان ناپایدار از آنِ توده های مردم دلاورِ افغانستان است؛ و ما نه تنها ناگزیریم این راستینگی (واقعیت) را همانگونه که هست بدیده بگیریم که روی آن با خوش بینی در برآوردهای سیاسی مان حساب می کنیم.

از زبان این ایرانی تبارِ بازمانده از پدران دلاورِ سرزمین های از دست رفته ی ایرانی بس بزرگ تر از ایران کنونی که به هنگام خود با جانفشانی های بسیار کوشیدند تا گند و گه کاری جان ننه اش: «فتحعلی شاه» که سزاوارتر است وی را «شکستعلی شاه» خواند و آخوندهای نادان و پریشانگوی زمان خویش را با خون خود تاوان دهند، ولی شوربختانه کامیاب نشدند:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ امرداد ماه ۱۴۰۰

زیرنویس پرتور:

«زمیر کابلوف» (ضمیر کابل زاده)، نماینده ویژه روسیه در افغانستان، سرگرم گفت‌وگو با نمایندگان بلندپایه ی «طالبان»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!