«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آبان ۳۰, سه‌شنبه

ما بودیم که اسلام را چون دوغ با دوشابِ سیاست آمیختیم ـ بازپخشش

«آقا بیشعور نظام»، در دیدار با «کلاغِ مچاله» و دیگر هموندان «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی»، سخنان شایان درنگی بر زبان رانده که بخش کمابیش بزرگی از آن، بیش از کسانی که روی سخن نه چندان سرراست وی با آن ها بوده، دامن خود وی را می گیرد. در زیر گزیده ای از سخنان وی را آورده ام که با افزوده های برجسته نمایی شده از خود برنگ قهوه ای درون « » همراه شده است؛ افزوده هایی که گویی از دهان وی بیرون آمده و در بسیاری جاها دنباله ی منطقی سخنان بر زبان رانده شده از سوی وی در جایگاه آدمی گناهکار است که گرچه خود را از دیگر گناهکاران و تبهکاران جدا نگرفته، ولی اینجا و آنجا به خیالپردازی آمیخته و از رنگ و نیرنگ و گزافه گویی تهی نیست.

ب. الف. بزرگمهر   ششم دی ماه ۱۳۹۶    

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_738.html 

***

ملت ایران، چهل سال مقتدرانه ایستادگی کرده و توانسته است بر همه این توطئه ها فائق آید و از هفت‌خوانی عبور کند که دیگر ملت‌ها از یک‌خوان آن نیز نتوانستند عبور کنند. «ناگفته نماند که ملت ایران از هر خوانی که رد شد، سر تا پا چاپیده شد و تا بخود آید، خوان دیگر فرا رسید. اگر حتا رستم دستان هم در یکی از این خوان ها پا نهاده بود، در گوشه ی یکی از خیابان های زابل، ناچار به سیگار فروشی می شد و همانجا می مرد.»

متأسفانه برخی افراد بی تقوا در داخل با متهم کردن افراد و دستگاهها و تلاش برای صحیح جلوه دادن دروغ‌های شاخدار بیگانگان، همان کار دشمن را انجام می دهند. این افراد بجای آنکه سیاست خود را «دینی» کنند، برای رسیدن به اهداف پَست و حقیر سیاسی، دین خود را با سیاسی کاری همراه کرده اند. «گرچه، خودمان نیز در این زمینه کم تر گناهکار نیستیم. ما بودیم که اسلام را چون دوغ با دوشابِ سیاست آمیختیم و چنان وضعیتی پدید آوردیم که مُقلّدین مان، گاه دوست و دشمن را بجای یکدیگر گرفته از هم بازنمی شناسند و از سیاست های کژدار و مریزمان که گاه از دوست بزرگ و نگهبانِ مان، ”شیطان بزرگ“ ساخته و گاه وی را کالبدی زنانه بخشیده، استغفرالله با وی قصد مجامعت و ”ماهِ عسل“ رفتن به شیوه ی باختری ها در سر پرورانده ایم، گیج و گول شده اند.» 

برگرفته از یادداشتِ «موضع ما بحمدلله، روشن و درست و دست نخورده است»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_92.html

کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند و علیه کشور سخن بگویند بلکه باید پاسخگو باشند، ضمن آنکه مردم آگاه هستند و اینگونه رفتارها در آنان تأثیرگذار نخواهد بود. «ناگفته نماند که همه ی این گفته ها نه تنها برای آن ها که دیروز دست اندر کار بوده یا امروز دست اندر کارند، بجاست که بیش از آن ها برای خودمان بجا و سزاوار است که همه ی امکانات کشور در اختیارمان بوده و بیش از همگی آن ها نقش اپوزیسیون را بازی کرده و پاسخگوی هیچگونه مسوولیتی هم نبوده و نیستیم. ما از روزها پیش از دیروز و پریروز که از همکاری با ساواک در آتش زدن سینما رکس آبادان آغاز می شود تا امروز و الی ماشاء الله تا هنگامی که عزراییل، انشاء الله جان مان را بستاند، در پیشگاه حق تعالی گناهکار و پاسخگوییم.»

اینکه فردی مکرر، دستگاهها یا قوای مختلف را مورد حمله و تهمت قرار دهد، هنر نیست زیرا هر کودکی می تواند با یک سنگ، شیشه ای را بشکند. هنر آن است که انسان خدا را در نظر داشته باشد و منطقی حرف بزند و از سخن گفتن برای هوای نفس و جهات شخصی و دستیابی به قدرت پرهیز کند؛ چرا که خداوند بابت هر سخنی از انسان سؤال و مؤاخذه خواهد کرد. «حال اگر خداوند به شوند بی دست و پایی این کار را نکند، نمایندگانش در روی زمین که شماری از آن ها در اینجا گرد آمده اند، آن را به انجام می رسانند»

انقلابی گری کار سختی است؛ زیرا پایبندی و تدین لازم دارد و نمی شود که انسان در یک دهه همه‌کاره ی کشور باشد و در دهه ی بعد، تبدیل به مخالف‌خوان کشور شود. «ناگفته نماند که خودمان در این زمینه که مخالف خوانِ دروغین از درون نظام بسازیم و سر مردم را شیره بمالیم، نقشِ بزرگی داشته ایم. انشاء الله خدا ما را ببخشد و توبه مان را پذیرا باشد. اکنون، نیک درمی یابیم که چنین بازی ناخوشایند و نامیمونی، چون تیغ دولبه عمل می کند و خدای نکرده، استغفرالله ...»

میزان حال فعلی افراد است ... همه باید مراقب باشیم؛ زیرا هیچکس ضمانت درست ‌ماندن تا لحظه مرگ را ندارد. «از خدا پنهان نیست؛ از شما هم پنهان نباشد؛ آن هنگام که همین آخوند ریش حنایی چاچول زبان، ما را به نرمش قهرمانانه ی سنگینی واداشت، فشار روانی بسیاری به ما وارد شد؛ بحمدلله به خیر گذشت و انشاء الله، خدا هم موضوع آن را فراموش نموده و پای مان به درگاه عذاب الهی نرسد ...»

نباید جوان ما احساس گیجی و حیرت کند و باید شبهات [ایجاد شده از جانب دشمن] را برطرف و ذهن ها را قانع و آسوده کرد. «به عنوان نمونه، برای جوان حسرت بدل مانده ای که نمی تواند زنی بستاند و به برادر دینیِ سرپرست خانوار و آویزان به ریسمان الهی که خدا به وی، چندین و چند همسر عطا فرموده، رشک می برد، باید گفت: تو باید این شبهات را از خود دور کنی و شب ها آجیل و تنقّلات و اینا نخوری»!

روز اول انقلاب گفتند نظام اسلامی شش ماه بیشتر دوام نمی‌آورد؛ در پایان شش ماه گفتند دو سال و بعد هم مدام این تحلیلهای بی اساس را تکرار کردند؛ اما بعد از ۴۰ سال جمهوری اسلامی به حیات طیبه خود ادامه می دهد. «این حیات طیبّه را هم اکنون جلوی چشم خود می بینید که بحمدلله آنچنان مردم بویژه جوانان و زنان را به وجد آورده که برای رفتن به جهان باقی سر و دست می شکنند؛ از شمار بسیاری که هر روز خود را با نشاط تمام از بام ساختمان ها یا از روی پل ها پرتاب می کنند، گرفته تا آن ها که چشم براه دوزخ در آن جهان نمی شوند و خودشان را به آتش می سپارند و قس علی هذا.»

البته دستگاه قضایی ما بدون ایراد نیست و بنده از اشکالات قوه قضاییه و قوه مجریه بی اطلاع نیستم؛ اما باید نقاط مثبت و منفی را در کنار هم دید و نباید همه را با یک چوب راند. «درباره ی رییس آنجا هم که می گویند از سود سپرده های مردم برای رسیدگی به امور قضایی شان، ۶۳ حساب بانکی به نام خود باز کرده، ما که کف دست مان را بو نکرده ایم. کسی چه می داند؛ شاید آماج کار وی مانند آن رندی که گوسپند مردم می دزدید و گوشتش صدقه می كرد، خدمت به خلق الله و دستگیری از بینوایان باشد؛ گیریم که در این میان، پیه و دنبه اش را هم در جایی دیگر آب کند. خودش می داند و خدای خود! می دانید که ما در اینگونه جزئیات وارد نمی شویم تا آبروی برادر دینی مان را بر باد دهیم»

به اذن الهی ملت ایران و نظام اسلامی در همه عرصه ها امریکا را مأیوس خواهند کرد. ریگان از این فرد فعلی هم هنرپیشه‌تر بود و هم قوی‌تر و البته عاقل‌تر، و عملاً هم علیه مردم ایران اقدام کرد و هواپیمای مسافربری ما را زد؛ اما اکنون در درگاه عذاب الهی مؤاخذه می شود و جمهوری اسلامی با اقتدار افزون‌تر به رشد و پیشرفت ادامه می دهد. «البته ما هم در درگاه الهی به این دلیل که ترسیده بودیم و خاموشی پیشه کردیم، مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت.»

مسوولان، اقتصاد مقاومتی را جدی بگیرند و به زبان آوردن آن اکتفا نکنند و متوجه باشند که اقتصاد مقاومتی با واردات بی رویه و ضعف تولید داخلی نمی‌سازد. «نمونه ای از آن، خرید مرغ های بیمارِ سرماخورده از اینجا و آنجاست که ناچار می شوند، همگی را سر به نیست کنند و دوباره از جاهای دیگر بخرند و به این بهانه، بهای مرغ را افزایش دهند. خوب! درست است که چنین کاری برای بازرگانان محترم سودآور و حتا دو بار سودآور است و مسوولان اقتصاد مقاومتی نیز از آن بهره مند می شوند؛ ولی پیامدِ آن، ورشکستگی مرغداران کشور و افزایش بهای مرغ است؛ مرغ هم که نباشد، تخم مرغی در کار نیست و هر دانه اش را باید به بهای تخم بلدرچین خرید. به این ترتیب، تخم بلدرچین هم افزایش می یابد و قس علی هذا؛ نمی خواستیم در اینجا بگوییم؛ ولی گزارش هایی نیز به ما داده اند که برخی از مسوولین نامبرده در سرماخوردنِ شمار بسیاری مرغ که سر به میلیون ها می زند، دست داشته اند. آیا این مسوولین فکر نکرده اند که در درگاه عذاب الهی بازخواست خواهند شد؟»  

اینها [خرید اقلام مورد نیاز دستگاهها از تولیدات داخلی] باطل السحر دشمن است، البته نیاز به زمان دارد و ممکن است در شش ماه یا یک سال «یا حتا چهل سال هم» جواب ندهد؛ اما تنها علاج واقعی است. اگر این موارد را رعایت کنیم جمهوری اسلامی به حرکت رو به جلو ادامه می دهد و مشکلاتی نظیر تورم، رکود و مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که بنده از آنها مطلع هستم با همت و تلاش مسوولان قابل رفع است و خداوند گره ها را باز خواهد کرد.

گزیده ای از بیانات «بصیرت العظما» در دیدار با «کلاغ مچاله» و دیگر هموندان «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی»، ششم دی ماه ۱۳۹۶ (همراه با افزوده های درون « » برنگ قهوه ای از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

برگرفته از پیوند زیر:

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=38564

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!