«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آذر ۶, دوشنبه

سرکوب مان در توان تان نیست؛ ما آغازهای بی پایانیم

عاتکه رجبی، آموزگار از کار بیرون رانده شده ی جنبش انقلابی سال گذشته، در پی بخشنامه ‌ای از «بخش ۲۱ اجرای احکام دادگاه اَنقُلاب مشهد» با وکیلش، محمدباقر رضایی، روز چهارم آذر ماه (۲۵ نوامبر)، «روز جهانی جلوگیری از درشتخویی با زنان»، به بخش یاد شده رفتند. وکیل ایشان درخواست جابجایی (تبدیل) بازه ی زندان به پادافرهِ پولی داده بود که بر پایه ی قانون، فرمان های زیر سه ماه زندانی شدن را دربرمی گیرد. دادرس پرونده با آگاهی از این بندِ یاد شده در فرمان با درخواست وکیل ایشان همداستان نشد و عاتکه برای گذراندن دو ‌ماه زندانی روانه ی زندان مشهد شد.

برگرفته از «تلگرام»  پنجم آذر ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و اندک بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام را از بومِ سروده ی آموزگار سرفراز برگزیده ام. با امید به پایداری وی و دیگر زندانیان سیاسی گرفتار در چنگال خرموش های یکی از دیگری دزدتر و بی ناموس تر رژیم پوشالی همچنان آویخته بر گردنِ ایران  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!