«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آبان ۲۴, چهارشنبه

سخن بر سر همزیستی در یک کشور یا دو کشور جداگانه در کنار یکدیگر نیست

ما دانسته و آگاهانه این ساز و برگ ها را با تانک برای شان فرستادیم و امیدواریم این کودکان جان بدربرده از بمباران ها، بچه های سربراهی چون محمود عباس که اَن مان هم برایش مُربّاست از آب و گل در آیند و دست به خربازی های بیجایی که گروهبندی خرکله ی «حماس» براه انداخت و در کردار به ما یاری نمود تا از دست پرخاشگران فزاینده ی خودی که خواهان کناره گیری و دادگاهی شدن خودمان نیز شده بودند، آسوده شویم.* در همین یک ماه و اندی گذشته، شمار بسیاری از آن ها از این سرزمین سپندینه به اروپا و جاهای دیگر رفتند و امیدواریم دیگر ریخت شان را نیینیم. با رفتن شان هازمان یهودی سرسخت برای بازپس گرفتن برجای مانده های این سرزمین سپندینه، یکدست تر شد و یِهُوه نیز از آن خشنود است. ناگفته نگذارم که ما از همان آغاز برپایی دولت یهود از اینگونه خرکله ها بارها برای دستیابی به آماج های مان سود برده ایم.**

ما پس از دستینه شدن «پیمان نامه اسلو» و برسمیت شناختن همین باریکه و آن یکی تکه ی سرزمین باستانی یهود که آن را نیز گام بگام زیر پا نهادیم به یاری همین گروه خرکله، «سازمان آزادیبخش پلستین» را بر بنیاد سرخوردگی عرب ها از هم پاشاندیم و انقلابی که با یاری و همدستی گروهبندی های گوناگونی از آن میان، یهودیان نابخرد خودمان می خواستند راه بیندازند که باورهای دینی و آیینی در آن کوجک ترین نخشی نداشت را رنگ و بویی اسلامی بنیادگرا بخشیدیم. پس از آن نیز بارها و بارها از بیانات یهودی ستیزانه ی آن مردک الدنگِ لَم داده بر پشتی رهبری ایران سود بردیم و میخ خود را استوارتر از پیش فروبردیم تا بر شمار یهودیان سرسخت در دین و آیین خود هر چه بیش تر بیفزاییم و افزودیم. ما و دوستان آمریکایی و انگلیسی مان نیک می دانیم که پرپایی دو رژیم عربی و یهودی در چنین سرزمین کوچک و آمیخته از دین و آیین های گوناگون که تنها یهودیان و مسلمانان را نیز دربرنمی گیرد، نشدنی است؛ دوستان ما همچنین نیک می دانند و به ما نیز یادآور می شوند که گرهِ این ماجرای خون آلود بدرازا کشیده شده با پدیداری دو کشور بر بنیادی دینی در کنار یکدیگر نه تنها گشوده نمی شود که زخم تاریخی را خون چکان تر از پیش می کند. ما خود نیز با همه ی کودنی سرشتی مان نیک دریافته ایم که سخن بر سر همزیستی در یک کشور یا دو کشور جداگانه در کنار یکدیگر نیست؛ ولی بهره وری همه مان در چارچوب «جامعه جهانی» دلخواه مان که همچنان سرِ پاست، ما را ناگزیر می کند تا بر دیدگاه خود پافشاریم و گامی فراسوتر از آنچه هم اکنون هست، برنداریم. ما کوجک ترین دلبستگی به اینکه خلق ها و ملت ها در کنار یکدیگر در آشتی و دوستی و یکرنگی زندگی کنند، نداریم.

از زبان این تبهکار سزاوار تیرباران:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۲

* ارتش عزراییل به آگاهی رساند که دستگاه ها و ساز و برگ های هماوند با کودکان، خوراک کودک و دارو خوشبختانه با تانک به «بیمارستان الشفا» در غزه رسانده شد.

برگرفته از «چوب دو سر گُه»   ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

** در این باره خواندن باریک بینانه ی کتاب ارزنده و بویژه برای ما ایرانیان پندآموزِ «پول خون»، نوشته ی خبرچین کارکشته ای از اسراییل که برای پرده دری هایش بزندان افتاد و تا لب مرگ نیز رفت را که مسعود انصاری آن را به پارسی برگردانده سپارش می کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!