«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه

کارخانه ای که بیش از فرآوری کالایی خوب، پساب بیرون می دهد را باید بست!


پس از مدت ها دوباره به این تارنگاشت مزدور* که از چندی پیش یکی دو مزدبگیر نیز در آن قلم می زنند، سر می زنم. یکی دو نوشتار را بویژه از آن مزدبگیر تازه پا به خدمت می خواهم بخوانم. نگاهم به تصویر تقی ارانی، سلطان زاده و حیدرعمو اوغلی از اعضای برجسته ی حزب کمونیست ایران در سال های سیاه رضاشاهی کشیده می شود؛ با خود می اندیشم:
چه آماجی از زدن تصویر رهبران خوشنام کارگری ـ کمونیستی در بالای صفحه ی خود دنبال می کند؟ این پافشاری در نشان دادن خود به عنوان یک تارنگاشت کمونیستی از کجا سرچشمه می گیرد؟ آخر، این تارنگاشت و برادر یا خواهر حرامزاده اش: «پیک نت» که سازشان بیش تر با پیامدهای نوسانات سیاسی بر خانواده ی آن آخوند پلید** کوک شده و نان به نرخ روز می خورند! نوشتارهایی هم، بیش تر برگرفته از جاهای دیگر یا از ایرانیان و ایرانی تبارهایی که اینجا و آنجا قلم می زنند، برای گولزنک در کنار آت و آشغال های خود می چینند تا هم رنگ و روغنی به دکان خود داده و هم وانمود نمایند که گویی آن ها برای این گاهنامه های پلید و مزدور می نویسند ... آیا توری برای شکار نیروها و بویژه جوان هایی است که به سوی چپ گرایش می یابند؟ بیگمان باید چنین باشد؛ وگرنه، دلیلی برای درج تصویر رهبران خوشنام کارگری و کمونیستی در بالای صفحه چنین تارنگاشتی نمی بینم! ...

از بازکردن آن یکی دو نوشتار چشم می پوشم و با خود می گویم:
بهتر است به این تارنگاشت دیگر سر نزنی. ارزش آن را ندارد. بیگمان خوانندگان ویژه ی خود را دارد؛ از آخوندهای حکومتی و پیرامون آن گرفته تا شاهدوست ها و هر نیروی ضدکمونیست و ضد چپ دیگر که به این پساب سرچشمه گرفته از کارخانه ای که می بایستی فرآورده هایی فراخور کارگران و زحمتکشان فرآورد، ولی تاکنون و بویژه در دوره ی بیست سی ساله ی کنونی، تنها چنین پساب هایی بیرون داده، سر می زنند! بگذار همان ها این گاهنامه ی آلوده را بخوانند و بهتر است از خواندن برگردان های برگرفته از «لوموند» و جاهای دیگر نیز چشم بپوشی! ... بله! اینگونه بهتر است؛ گرچه، درِ چنان کارخانه ای را نیز که بیش از فرآوری کالایی درخور کارگران و زحمتکشان، چنین پساب هایی بیرون داده، چنانچه همینگونه پی گرفته شود، باید گل گرفت و بست!***

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۳   

* «راه توده»

** اکبر بهرمانی  (بیش تر شناخته شده به نام ساختگی «هاشمی رفسنجانی»!)

*** در واپسین شماره ی ارگان مرکزی آن، دستِکم چهار نوشتار رویهمرفته خوب و ارزنده دیدم که گرچه هنوز از پیش بینی های بایسته تهی بوده و رهنمودهایی درخور دربر ندارند، ولی از این سویه که به نعل و به میخ زدن هاو دوپهلوگویی ها در آن ها کاهش چشمگیری یافته و زبان روشن تری در سنجش با شماره های گذشته آن دیده می شود، جای خرسندی است! آیا چنین پدیده ای را باید نشانه ای بر یک سمتگیری بُرّنده و استوار از دیدگاه کمونیسم علمی بشمار آورد؟ امیدوارم؛ گرچه، داوری در این باره هنوز زود است ...

پی نوشت:

کسی می پرسد:
«درود ... برقراری؟ سرت از گردش ایام افتاد یا من چون شبهای رفته کوک نیستم یاتو به ایما نوشته ای؟ چون صدای افتادن سکه ی فهمم به گوش نیامد. منظور از کارخانه، روزنامه، ماهنامه؟ اصلن نفهمیدم»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

پاسخ می دهم:
درود به شما!
دانسته، اینگونه نوشته ام؛ چندان سربسته هم نیست. شاید جای درج آن در «گوگل پلاس» هم نبود؛ ولی اشکالی هم ندارد. آن کسانی که باید بگیرند، می گیرند. برای همه نیست. مهم تر از آن، شناخت حرامزاده هایی است که زیر پوستین چپ دکان باز کرده اند یا برای رژیم یا بخشی از آن مزدوری می کنند. در آینده نیز بر شمارشان و کوشش شان افزوده خواهد شد؛ زیرا ایران راهی جز گردش به چپ برای برونرفت از بحران همه جانبه و پایه ریزی اقتصادی ملی ندارد و درست به همین دلیل، بهره کشان اسلام پیشه ی درون و همدستان امپریالیست شان، همه گونه کوششی برای پراکنده و سردرگم نمودن بازهم بیش تر نیروی چپ بکار خواهند برد.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۳  
   

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!