«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

نامه ی خودفروخته ای به خودفروخته ای دیگر!


گزارش زیر را بخوانید! نامه ی ایرانی تباری است که گواهی های بسیاری، خودفروخته بودن وی را نشان می دهد؛ نمونه ای از آن ها را در کشور سوئد سراغ دارم که پس از مدت ها بیکاری و این در آن در زدن برای یافتن کار، سرانجام به سازمان جاسوسی آن کشور یا «ناتو» پیوست و پس از دوره ای کارآموزی، هر از گاهی برای کار به افغانستان فرستاده می شد. چند و چون کارش را برای هیچیک از نزدیک ترین کسانش نمی گفت؛ ولی آن ها، جسته گریخته دریافته بودند که به چه کارهایی سرگرم است؛ کم و بیش همان کارهایی که در  واپسین بند گزارش زیر درباره ی این ایرانی تبار که از دید من و بر پایه ی شناختی که از بسیاری دیگر از ایرانی تباران نسل دوم دارم، هیچگونه دلبستگی و پیوند عاطفی ویژه ای با خاستگاه پدران ومادران شان ندارند، آمده است:
«امیر میرزایی حکمتی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ به ‌عنوان پیاده نظام و مشاور زبانی و فرهنگی و آشنا با زبان‌های فارسی و عربی در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده و بخشی از وظایف خود را در عراق انجام داده است.» و بیگمان، کمی نیز درباره ی برنام پیشه ی پلید و ناچیزش که چیزی در اندازه ی پادویی نیروهای «یانکی» بوده، گزافه گویی شده است.

نخست به اعدام محکوم شده و سپس این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافته است و اکنون بختی بدست آورده تا بگوید که بیگناه است! همه ی این ها در شرایطی که بسیاری از جوانان استوار و دلاور ایرانی را بویژه از میان خلق های ایران به بهانه های دروغین و ساختگی به زندان می افکنند؛ شکنجه می کنند و به دار می آویزند.

بخوبی می توانم پاسخ آن مردک خودفروخته که در جایگاه وزیر امور خارجه کشورمان نشسته است ـ و خاک بر سرمان که چنین است! ـ را به پندار آورم:
«شکیبا باش پسر جان! دیدی که اعدامت به ده سال زندان کاهش یافت. خدا را چه دیدی؟ شاید یکی از همین روزها از زندان رها شدی و به خاطر خدماتت به ارتش آمریکا، نشانی هم به تو بدهیم. می دانی که آمریکا دیگر کشور دوست ماست و بزودی شاید «هم پیمان» نیز شویم و پاسداری از تنگه هرمز را به خودمان بسپارند که کشتی های نفتکش آسوده تر از آنجا رفت و آمد کنند. من با تو همدردم؛ خودم هم تا همین ۲۰ سال پیش به پندار نمی آوردم که روزی وزیر امور خارجه ی ایران شوم؛ ولی کار خداست؛ پشت به خدا بده؛ انشاء الله کارها درست می شود. من الله التوفیق!»

ب. الف. بزرگمهر ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳  

***

نامه امیر حکمتی به ظریف: من بی‌گناهم، آزادم کنید

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، امیر حکمتی در نامه خود به محمدجواد ظریف، خود را یک شهروند و هموطن ایرانی خواند و گفت:
«من به‌عنوان فردی که ۳۰ماه از خانواده خود جدا شده‌ام خواستار آزادی از زندان هستم.»

حکمتی در نامه خود اتهام‌های مطرح شده علیه خود را رد کرد و گفت هیچگاه با دولت آمریکا علیه ایران همکاری نکرده است.

حکمتی همچنین گفت که وی در ارتش آمریکا به‌ عنوان مترجم زبان عربی فعالیت می‌کرده و هیچ ارتباطی با ایران نداشته و هرگز در زمینه جاسوسی و اطلاعاتی آموزش ندیده است.

وی از وزیر امور خارجه ایران خواست که به حقایق پرونده‌اش توجه کنند.

هفته گذشته روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که امیر حکمتی به طور مخفیانه محاکمه شده و به اتهام همکاری با آمریکا به ۱۰سال زندان محکوم شده است.

هفته گذشته روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که امیر حکمتی به طور مخفیانه محاکمه و به اتهام همکاری با آمریکا به ۱۰سال زندان محکوم شده است.

حکمتی در مردادماه ۱۳۹۰در حالی که به‌منظور ملاقات با مادر بزرگش به تهران سفر کرده بود، به اتهام جاسوسی برای آمریکا بازداشت و پس از آن در دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی به اعدام محکوم شد. اتهامی که بستگان او و ایالات متحده هم آن رد می‌کنند.

امیر میرزایی حکمتی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ به ‌عنوان پیاده نظام و مشاور زبانی و فرهنگی و آشنا با زبان‌های فارسی و عربی در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده و بخشی از وظایف خود را در عراق انجام داده است.

بختی برای ویرایش این گزارش نداشته ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!