«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۲۶, جمعه

تهران در شامگاه خزانی

سرخ و زرد
نيمه هاى رودخانه ی دوگانه ی گدازه ی روان
از كنار هم عبور مى كنند
آن يكى، سوى جنوب
وين يكى، سوى شمال
در كنار دره، از بزرگراه.

پشت ها به كوه
بر فراز تپه ها
آسمان خراشهاى پُرتوان
بى خبر از آن تكانه ی عظيم منتظر
با هزارها هزار چشم مات هندسى
اين گدازه ی هماره ی رونده را نظاره مى كنند
زير پرتو كثيف ماه.

دسته اى پرنده ی سپيد
بر فراز شاخسار جنگل خزانى كرانه هاى رودخانه ی دوگانه، بال مى كشند
چرخ مى زنند
در بخار و دود زهرناك شامگاه.

از پس ِ هزارها هزار تورى ِ غبار
كورسوى اختران كم شمارِ دوردست؛
آسمان، سياه.

اندكى فروتر از رديف تپه ها
در دو سوى رودخانه ی دوگانه ی گدازه ی روان
تا كجا كه چشم كار مى كند
پهنه هاى پست
كومه هاى سست
كومه هاى كم توان ِ بى پناه.

شهرْكشورِ كلان،
شهرِ انتهاى بى نوايى و توانگرى،
شهرِ جويبار خنده، شهرِ رودخانه هاى آه.

نیاز یعقوبشاهی

برگرفته از «تلگرام»   ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!