«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۲۰, شنبه

چیزی نبود؛ یک سوء تفاهم پیش پاافتاده بود

«شرکت کنندگان در مذاکرات وین، در مورد احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در مورد توافق هسته ای ایران موفق شدند مسائل بحث برانگیز پیش نویس پیشنهادات مربوط به بازگشت به توافق را حل کنند ... سوء تفاهم ها در مورد پیش نویس پیشنهادات هسته ای برطرف شده است ...»*

ناگفته های این خرموش سی یا سی:
البته این ها خرده ریزهایی چون حساب های بانکی چفت و بست شده و اینا بود؛ وگرنه، بر سر مسائل اصلی حتا پیش از شش دور گفتگوی دولت پیشین با نمایندگان جامعه جهانی، گرهی ناگشوده بر جای نمانده بود. خوب! بحمدلله این خرده ریزها که سبب دلخوری مقام معظم رهبری را فراهم نموده، بحول قوه ی الهی، انشاء الله کم کم حل می شوند و افزون بر آن، ما دست مان باز هم بیش تر باز می شود تا الی ماشاء الله نفت و گاز و اینا بفروشیم. برادران ما هم بیش از اندازه مسائل مورد اختلاف را در رسانه ها بزرگ کردند، بی آنکه نوک سوزنی درباره ی محتوای هیچکدام لب تر کنند. لابد به چنین کاری نیاز داشتند؛ بی آنکه کمی فکر کنند که با چنین رویکردی مردم بیش تر به آنچه در جریان است، شک می کنند و فکر می کنند که حتمن کاسه ای زیر نیم کاسه  پنهان است. در این میان هم وزیر خارجه ی انگلیس، خدا جدّ و آبادش را بیامرزد، اعلام کرد که می خواهند پول بالاکشیده بابت سفارش تانک های چیفتن چهل پنجاه سال پیش را بپردازند که با آن می شود به امید خدا، فیلی عظیم الجثه که نه، یک بچه فیل هسته ای هوا کرد و دوباره بعد از چندین سال، جشن پیروزی هسته ای برگزار نمود و لبخد بر لبان پیروان ولایت نشاند. حیف که اسلام دست ما را بسته است؛ وگرنه، خودم برای دستبوس این خانوم بزیارتش می رفتم و تشکرات قلبی رهبری را به ایشان می رساندم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۰

* از گفته های محسن بهاروند، نماینده ی ارواح مَشکَش: سیاسی «گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!» در انگلیس (بنیاد داده ها برگرفته از «اسپوتنیک» به تاریخ  ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۰با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!