«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۱۳, شنبه

آن‌همه خون ...

آنکه به جنگ نرفته است
چه می‌داند
گلوله خوردن چگونه است
خون چگونه بر خاک می‌ریزد
خاک چگونه خون را می‌مکد
و تمام می‌کند

کاش
رییس‌جمهور
مجبور بود
پسرش را
به جنگ بفرستد
آن‌وقت حتما
خودش را مجبور به صلح می‌کرد

رییس‌جمهور
اما
تصمیم گرفته بود
که فقط پسرهای ما به جنگ بروند
تصمیم گرفته بود
فقط خون پسرهای ما ریخته شود
به همین دلیل
هفت سال با صلح جنگید

رییس‌جمهور دشمن بود
دروغ بود

از آن‌همه خون
نه لاله دمید
نه گندم

آن‌همه خون
فقط آسیاب تبهکاران را چرخاند
استخوان‌های گرسنگان را آرد کرد
کیسه‌های دزدها را پر!

اما
پایان این‌همه خون باید باز باشد
سیل باشد
و روزهای بد را با خود ببرد
پسرهای ما
حتما فکری برای این روزها کرده‌اند

محبوبه ابراهیمی

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!