«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۲۶, جمعه

حَمدُ لله را که من بد نیندیشیده ام با تو به فن

«ما با حسن نیت و ابتکار عمل فعال، بدنبال رسیدن به یک توافق خوب هستیم؛ اما زبان تهدید را به هیچ وجه بر نمی تابیم. طرف های غربی باید بدانند که زبان تهدید در قبال ایران، نتیجه معکوس می دهد.»۱ از گفته های مشنگی، تمرگیده بر جایگاه وزیر برونمرزی «گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!» که بیهوده می کوشد دُم خود و رژیم سرشکسته و پوشالی اش را به نام نامی ایران گره بزند:
واپس نشستنی بزرگ از داوهای گنده گوزانه ی گذشته ای بدرازای سی و پنج شش سال گذشته که در آن جز «ولایت اسلام و امام زمان» و دستِ بالا «ایران اسلامی»، سخن و نشانی از ایران نبود و از چند پیش به این سو، همه ی آن گزافه گویی های ریشخندآمیز جای خود را به ایرانِ تنها سپرده و خرموش های شکمباره، دستکم با هوش و گوش ترین شان (؟!)، نیک دریافته اند که از نمد چنان داوها و گزافه هایی، دیگر کلاهی نمی توانند بدوزند. بگذریم. به هر رو، گفته های برگرفته در بالا مرا ناخودآگاه برای چندین و  چندمین بار به یاد سروده ی پندآموز و بزبان کژدم گزیده شان: «بصیرت افزا»ی زیر از مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی افکند:
کون دِهی را لوطی یی در خانه برد
سرنگون افکندش و در وی فشرد

در میانش خنجری دید آن لعین
پس بگفتش: بر میانت چیست این؟

گفت آن که با من ار یک بدمنش
بد بیندیشد بِدَرَّم اشکمش

گفت لوطی: حمد لله را که من
بد نیندیشیده ام با تو به فن۲

براستی آن ها («طرف های غربی» و ریزه خوارانِ روسی و چینی شان!) «با حسن نیت و ابتکار عمل فعال ...» از زمانی پیش به این سو «... به یک توافق خوب» رسیده و میهن مان را سرتاپا می چاپند؛ چاپیدنی که بی یاری و همکاری و گماشتگی خرموش های گرزبدست، شدنی نبود و نیست؛ آنچه بر جای مانده، انجام درست و درمان و بی دوز و کَلَکِ همه ی آن چیزهایی است که خرموش ها پیش از این در «عُمّان» و «لوزان» و «وین» بر دوش گرفته، ولی همراه با کِرم ریختن های هر از گاهی به انجام رسانده اند. دیگر جز خرده ریزهایی چون از چفت و بست درآمدن حساب های کلانِ بانکی کلان خرموش ها و در تارک گَلّه، بزرگ خرموش دوزیست با سرمایه هایی گزاف تر از همگی در بانک های «جامعه جهانی» که روی آن ها انگشت نهاده و قلب خرموش ها را بدرد می آورند، چه برجای می ماند؟! هیچ! آیا بهشتی رویایی تر از این برای کلان سرمایه داران جهان در هیچ جای دیگری از کره خاکی می یابید؟۳

آیا پایوریِ پایداری برای هستی ننگین تبهکاران اسلام پیشه در کار خواهد بود؟ بیگمان، نه! آن ها خوب می دانند که روز و روزگار ایران نیز بهمراه جهان، در روندِ دگرگونی های پر شتاب ترِ فنی ـ دانشورانه، دیر یا زود، دگر خواهد شد؛ روندی که نمی توانند آن را هیچ بگیرند. اینکه چنین روندی در میهن مان به کدام سو سمتگیری کند، جدا از دیگر آخشیج های درونی و بیرونی، بویژه به فرجامِ پیکار توده های میلیونی مردم و در کانون آن، طبقه کارگر ایران با تبهکارترین رژیم تاریخِ برآمده در این سرزمین بستگی داشته و سرنوشتِ خلق های آن، پیوستگی یا گسستگی میان شان را رقم خواهد زد.

پوینده باد جنبش کارگری میهن مان که یکپارچگی ایران و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی آن است!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ از گفتگوی خرموش حسین امیرعبداللهیان با سوسمار پرتغالی تمرگیده در جایگاه دبیر کل «سازمان [نامور به] ملت های یگانه»، برگرفته از «اسپوتنیک»   ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۰

۲ ـ گنجانده شده در یادداشت «... احوط آن است که خنجری بر کمر ببندد!»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_8.html

۳ ـ برای دریافت بهتر بازیِ در بخش بزرگی از آن، سیاه بازی پی گرفته شده که هر بار باریک تر از گذشته لاپوشانی شده و از دید مردم ایران و جهان (همانا ناخودی ها!) پنهان نگاه داشته می شود، باید کوشید تا همه ی جستارهای هماوند با یکدیگر را یکجا بدیده گرفت و در کلاف سر درگم پدیده هایی گاه بسیار ناهمتا با یکدیگر، سرشت (ماهیت) هر یک و همگی آن ها با یکدیگر را بیرون کشید و باز هم به ژرفای بیش تری دست یافت.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!