«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۲۰, چهارشنبه

چراغ سبزی که برای همیشه سبز نخواهد ماند! ـ بازانتشار

سروده ی زیبا و پرآرشِ زیر از ناصرخسرو قبادیانی، سراینده و فیلسوف سده های میانی ایران است که در زمینه هایی از دانش و هنر نیز دست داشت و پیرو کیش اسماعیلی بود:
خلق همه یکسره نهال خدایند     هیچ نه بشکن از این نهال و نه برکن!

نمی دانم این دو لنگه سروده ی پندآمیز و هشداردهنده را برای کدام خودکامه ی زمان خویش سروده بود؛ ولی هرچه بود و برای هر کس که بود، روشن است که چشم امیدی به گوشی شنوا برای انجام آن داشت. من و بگمانم بسیاری از ایرانیان، چنین چشم امیدی به شما دزدان چپاولگر و موش های توسری خور اسلام پیشه که ایران را به باد داده و تنها دست تان بروی مردم دراز است، نداریم؛ ولی هشدار آن سروده ـ و نه پندش! ـ را بگونه ای دیگر بدیده می گیریم:
از رنج و آزار دادن بهترین و آگاه ترین جوانان مردم، آنهم تنها به پادافره پشتیبانی از هوده ی خود یا دیگران، دست بردارید و این اندیشه ی اهریمنی که آن ها را بکام مرگ بفرستید را نیز از سر بیرون کنید! این را بدانید و آویزه ی گوش های نه چندان شنوای خود کنید که چنانچه بدست توده های مردم ایران سرنگون نشوید، سرنوشتی چون «صددام» چشم براه شماست. سرتان را کمی بلند کنید و چشم انداز راهی که می روید را ببینید؛ کمابیش با راهی که او پیمود، یکی است. به وی برای یورش به کویت، چراغ سبز دادند و سپس همان را بهانه نمودند تا بزیرش بکشند؛ به شما سگ مذهبان که بسیار فرومایه تر از «صددام» هستید نیز چراغ سبزی داده اند که برای همیشه سبز نخواهد ماند! خود دانید! هرچه بیش تر، توده های مردم ایران را گرسنگی بدهید و بیازارید و جوانان شان را بکشید، زودتر بزیر کشیده خواهید شد، تخم سگ ها!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۷


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!