«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۸, دوشنبه

مادربخطاها هر کدام برای خود یک پا دیپلمات از آب درآمده اند ـ بازانتشار

مادربخطاها هر کدام برای خود یک پا دیپلمات از آب درآمده اند؛ ترساندنی لاپوشانی شده در زرورق واژه ها را در جریان بازپرسی از بانو  محبوبه فرحزادی ببینید:
«... می ترسیم بهت دست بزنیم و بمیری؛ بعدش مثل زهرا کاظمی برای ما بشی.»* بماند که حتا همین سخنان لاپوشانی شده نیز پس از آشکار شدن سال ها تبهکاری های گوناگون خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، نیازمند گستاخی بیمانندی است که تنها از دژخیمانی چون ابراهیم رییسی، لعنت الله علیه (بزبان کژدم گزیده ی خودشان!) و چاقوکشان و آدمکشان دستیارش برمی آید.

درودی جانانه به این بانوی دلاور و استوار!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۸


* روایت محبوبه فرحزادی از نشست بازپرسی:
دیروز ۱۶ شهریور در ادامه احضاریه ای که در هفته دولت وروز تکریم از بازنشستگان برایم از اوین هدیه  فرستاده بودند به اوین رفتم. در بازجویی من تعهد ندادم و شعار روزم هم «معلم زندانی آزاد باید گردد»، بود. وقتی در حال نوشتن شعار شدم، بازجو خودکار و ورقه را ازم گرفت و دیگه بهم نداد؛ منم گفتم، اگر خودکار و ورقه را بهم بدی، همین شعار را در چند صفحه می نویسم که بازجو گفت، تو ما را دست انداختی؛ تو برای ما درد سر شدی؛ می ترسیم بهت دست بزنیم و بمیری؛ بعدش مثل زهرا کاظمی برای ما بشی.

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»   ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۸


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!