«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

حنای غروب

مادربزرگ
تنهایی را
با شبدر حیاط،
باد را با بیدِمجنون
و پینه‌ی دست‌هایش را
با تارِ گلیم می‌نوشت.

در گونه‌هایش گل‌های‌سرخ
کاشته بود وُ
از چاه چشم‌هایش
خورشید می‌ریخت‌ و‌ُ
از گیس‌هایش       
حنای‌غروب
می‌چکید .

نه ویتامین‌سی می‌خورد،
نه ویتامین ب؛
امٓا درد
زیاد می‌خورد؛
برای همین هشتاد ساله شد.

مادربزرگ
دار را
خوب می شناخت‌ وُ
گلیم هایش را
از دهان دار می‌گرفت؛
امّا،
دست‌هایش
کوچک تر از آن بود
که پسرش را از دار بگیرد.

بعد از او
حلبی ‌و آب‌
و خاک‌ و گور‌ را
بر شانه‌هایش گذاشت‌ وُ
باخود به خاک رساند.

بلور‌‌‌ اشرف

برگرفته از «تلگرام»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!