«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۲۷, چهارشنبه

بیایید بجای توی سر و مغز هم زدن، سر همدیگر را بتراشیم ... ـ بازانتشار

وقتی خودمان به هم اعتماد نداریم، چگونه می خواهیم اعتماد ملی بزاییم؟! اعتماد هم که به یکدیگر داشته باشیم، باز هم مردم کوچه و بازار چپ چپ نگاه مان می کنند؛ چون می دانند حزبی پوشالی هستیم. هرچه نباشد، آن ها در تاریخ خود، حزب راستینی که از آنِ خودشان باشد را دیده و به کم تر از آن خشنود نیستند. خوب! اینک، بیایید بجای توی سر و مغز هم زدن، سر همدیگر را بتراشیم تا دستِکم کار نیکویی به انجام رسانده باشیم.

از زبان همین هموند که دوره ی نوجوانی را پشت سر نهاده است:
ب. الف. بزرگمهر   پنجم خرداد ماه ۱۳۹۷


زیرنویس تصویر:
هموند ارشدِ* «حزب اعتماد ملی» از نیمه کاره ماندنِ کنگره ی دوم این همجوش** در پی کارهای سازمان‌ یافته ی «گروه فشار» آگاهی داد. (برگرفته از «صاحب خبر»، چهارم خرداد ماه ۱۳۹۷ با ویرایش،  پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

* واژه ی «ارشد» را در اینجا به آرش کسی که دوره ی نوجوانی را پشت سر نهاده و از خِرَد بیش تری برخوردار شده، درمی یابم.

** آمیخته واژه ی «همجوش» را بجای واژه ی از ریشه عربی «تشکل» که پارسی آن «ساختار» است، بکار برده ام که ساختار به آرشِ راستینِ آن نبوده و درخور چنان حزب های پوشالی ساخته و پرداخته ی درون و پیرامون رژیم تبهکار اسلام پیشگان برای پاسداری از آن است.

«واژه ی ”همجوش“ را به معنای در کنارهم قرارگرفتن و جوش خوردن چیزهایی با خاستگاه های گوناگون بکار برده ام. در رشته ی زمین شناسی می توان این واژه را همتراز واژه ی لاتینی ”کنگلومرا“ (conglomerate) بشمار آورد.

در سنجش نسبی با واژه ی ”آمیزه“ یا ”آمیخته“، معنای واژه ”همجوش“ بیشتر آشکار می شود. در یک آمیزه یا آمیخته، آمیختگی بخش ها یا اجزاء، کل یکپارچه ای را می آفرینند؛ در حالیکه در یک همجوش، چنین نیست.» برگرفته از پی نوشتِ نوشتار «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی، ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ بهمن ۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!