«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۵, یکشنبه

تازه یادشان افتاده که باید رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان را به چالش کشید

پس از سه چهار خیزش انقلابی توده های مردم از جان گذشته ی ایران، تازه یادشان افتاده که باید رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان را به چالش کشید:
«... تجربۀ تحریم گسترده و هماهنگ انتخابات ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ که بی‌تردید با حمایت کارگران، بازنشستگان، معلمان، خانواده‌های دادخواه، زندانیان سیاسی، تشکل‌های مدنی، نیروهای مترقی و آزادی‌خواه، حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی کشور همراه بود، نشان داد که با تلاش مشترک راه را برای به‌چالش کشیدن حکومت استبدادی می‌توان گشود.»۱ ... و این تنها مشتی نمونه ی خروار از یاوه گویی های دهان پرکن گروهبندی های چپ نمای بیکاره و هرزه گویی است که نه برنامه ای سمتگیری شده برای جنبش انقلابی گاه زیر خاکستر ایران دارند؛ نه از سیاستِ درست و درمان دوربردی (استراتژیک) و راهبردی (تاکتیکی) برخوردارند و نه کاری کارستان و شایان درنگ در چهل و اندی سال فرمانروایی رژیم دزدسالار اسلام پیشه به انجام رسانده اند. تنها آماده اند هر از گاهی که جنبشی خودبخودی چون گدازه ای از آتشفشان درون برخیزد، پشت آن سنگر گرفته، داوهای خر رنگ کن برای هوادارانی گاگول تر از خودشان پی گیرند؛ خود را «سخنگوی اصلی و صادق جنبش مردمی»۲، «هموطن دلسوز» یا «سربازِ وطن» بنمایند و اینجا و آنجا قُمپُز از خود در کنند:
گونه هایی رنگارنگ از «گوز در بازار مسگرها و لاف در غربت»!

چنانچه یک سرِ دامنه ی چنین بخت جویانِ (فرصت طلبان) به گفته ی رساترِ عربی نمای «ابن الوخت» را آن تخم و ترکه ی پادشاه گوربگور شده و هوادارانِ «سرتَنَت خواهِ» بیش تر جا خوش کرده اش در «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» بدیده بگیریم، سرِ دیگر دامنه از آنِ گروهبندی های چپ نمای بیکاره و هرزه گو با گرایش های «لیبرال دمکراسی» و «سوسیال دمکراسی» است.     

به هر رو، کُلی گوییِ «به‌چالش کشیدن حکومت استبدادی»، ناخودآگاه مرا به یادِ سخنرانی دو سه سال پیشِ توتی سخنگوی این جریان سیاسیِ در خوش بینانه ترین برخورد: سردرگم و وامانده در «تلگرام» انداخت که بزور خود را واداشتم به نوار گنحانده شده ی آن در تارنگاشت شان گوش کنم. «رفیق توتی» یا همانا الف بچه ی پا به سن نهاده با خوشامدگویی پر آب و تابِ دختری جوان، سخنرانی را با نوای دورگه ی ناهنحار و گوش آزارش می آغازد ... تا آنجا که به یاد دارم، جُستار سخنرانی درباره ی واپسین جنبش پردامنه ی ایران، نامور به «زن، زندگی، آزادی» است که در آن هنگام کم کم فروکش نموده و می رفت تا در زیر خاکستری همچنان گرم پنهان شود. کم و بیش نیم ساعتی از پرگویی وی گذشته و چرایی برگزاری آن سخنرانی دستم آمده است:
بهانه تراشی برای بیکارگی کم و بیش همه ی اینگونه "جریان های سیاسی" بی رگ و ریشه یا از پا افتاده که این "جریان سیاسی" خورده بورژوایی با پرچم دروغین «حزب طبقه کارگر» را نیز دربرمی گیرد. «توتی» که تا اینجای سخنرانی بهانه تراشی هایی رویهمرفته ناهماوند با یکدیگر با کم ترین پیوند مَنتیکی (منطقی) به میان آورده، برای آنکه شَوَندی باز هم بهتر تراشیده و سنگ تمام بگذارد، چیزی در این مایه می افزاید:
خوب رفقا! انقلاب ۱۳۵۷ هم یکباره پیروز نشد؛ پس از بحران نفت چندین سال طول کشید تا به پیروزی برسد ...

نادرست هم نمی گوید: چیزی دور و برِ چهار سال (از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷)؛ ولی شیوه ی بر زبان راندن آن که از نوای ناهنجار و دورگه اش می توانم بخوبی دریابم که خود نیز می داند چرندی سر هم کرده، هم پوزخندی بر لبم نشاند و هم به اندازه ای برآشفته ام نمود که دنباله ی روده درازی اش را گوش نکردم. این نیز بماند که در دوره ی کنونی، دستکم از سال ۱۳۸۸ به این سو تا آن هنگام، چهار خیزش بزرگ و پردامنه ای توده ای رخ داده و برجسته تر از آن، سال هاست جنبش کارگری با جانفشانی بیمانند و شایان ستایش در میدان است؛ و توتی هایی چون تو همچنان نمایش ها و همایش هایی را پی می گیرید که نه آبی برای توده ی مردم ایران گرم می کند و نه حتا دیگر از توانی بسنده برای تراشیدن سر همه ی گاگول های دنباله رو برخوردار است که یک یک آب می روند یا به لَختی کشانده شده از جاهای دیگر از آن میان زیرِ ردای آخوندها و ملاهای یکی از دیگری دزدتر سر درمی آورند.

ب. الف. بزرگمهر   پنجم فروردین ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ از پیام شادباش چند الف بچه ی بیکاره ی تمرگیده از جریان وامانده ای "سیاسی" در نشیمنگاه امپریالیست های انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و نیز بهشت دزدان جهان: کانادا

۲ ـ «پُلنوم کمیته مرکزی حزب تودە ایران» ـ بهمن ماه ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!