«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۴, شنبه

این دیگر به آرش فروپاشی سرزمینی و پوشالی بودن چنان رژیمی است ...

این دیگر بچه پرروی یهودی: «زلنسکی» به تنهایی یا آن بچه نُنُرِ وزیر کار و بار برونمرزی اش نیست که خواهان پا نهادنِ سربازان بیگانه به آن سرزمین بلا گرفته شده باشند؛ مَهِستان (مجلس) پوشالی آنجا با نمایندگانی دستچین شده از سوی «از ما بهتران» است که از کشورهای امپریالیستی خواستار پا نهادن انبوه سربازان شان در جنگ و ستیز رزمجویانه با نیروهای روسی می شود؛ این دیگر به آرش فروپاشی سرزمینی و پوشالی بودن چنان رژیمی است که گویی از کیسه ی خلیفه یا همانا روسیه می بخشد؛ زیرا همه ی آن سرزمین های هنوز برجای مانده نیز بخشی از «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و روسیه کنونی بوده و هستند. باید هر چه زودتر حرامزاده های «نئونازی» مزدور را از آنجا بیرون راند. کشوری به نام «اوکراین» از بنیاد تاریخی ریشه داری برخوردار نیست و با دسته گل های به آب داده ی «خروشچف» و «برژنف» و دنباله روهای این دو از آن میان، در ساخت و پاخت با کشورهای امپریالیستی کالبد یافته است.

ب. الف. بزرگمهر   چهارم فروردین ماه ۱۴۰۳

مَهِستان رادای [کشوری ساختگی به نامِ] «اوکراین» از کشورهای باختری خواست تا در عملیات رزمی در آن کشور ساختگی همپا شوند. (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

گزیده ای برگرفته از «چوب دو سر گُه»   دوم فروردین ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!