«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ آذر ۶, پنجشنبه

زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده

این یکی از آن جان ننه شان، مسوولان کوچولو موچولوی «نظام سگ مذهب دزدان اسلام پیشه» است که زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده۱ که کم و بیش در همه جا دست شان آمده با چگونه جَک و جانورانِ دزد و کارچاق کنی سر و کار دارند، ناچار به گریختن است (ویدئوی پیوست۲ مسوولان گنده ترِ۳ "نظام"، اینچنین دُم به تله نمی دهند؛ نیک می دانند چنانچه دست توده های مردم بی چیز شده به آن ها برسد، تکه بزرگ بدن شان گوش شان خواهد بود.

ب. الف. بزرگمهر   ششم آذر ماه ۱۳۹۹

پی نوشت:

۱ ـ شیوه برخوردی بویژه شایان درنگِ روشنفکران آزرمگین (مؤدّب) یا از آن باریک تر: رام شده که بویژه در جهان راست نما (جهان مجازی) لانه کرده اند.

۲ ـ پرخاش مردم «آق مشهد» به مدیر کل «اوقاف مازندران» برای واگذاری (وقف) جنگل ها و چمنزارها (یا سبزه زارها بجای واژه ی از ریشه عربیِ مَراتع از مَرتع) ـ برگرفته از «تلگرام»  ششم آذر ماه ۱۳۹۹

ویدئوی پیوست: زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده

۳ ـ هر گونه که خواندید از دید من، درست است: گَنده یا گُنده



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!