«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ بهمن ۵, شنبه

حال، بحمدلله چشم مان به یک مسوول پاکدست روشن شد!

اینهمه به ما بند کردید و با پرسش های آزاردهنده ی خود گوزپیج مان کردید که مسوولین پاکدست مان چرا زندگی و کار و بار و خورد و خوراک شان در کانادا و اینا کانون یافته که خودمان هم هوای کانادا بسرمان زده بود و از شما چه پنهان، شب ها خواب کانادا می دیدیم. حال، بحمدلله چشم مان به یک مسوول پاکدست روشن شد! به این می گویند: مسوول راستین* که برخلاف برخی مسوولین بِلانسبت شما، نفهم خودمان که پیشاز آغاز بارندگی، پیش بینی های سیل و دیگر بلاهای آسمانی هواشناسی را بگوش نمی گیرند و شعورشان نمی رسد که دریچه های آبِ بندها را باز کنند تا سرریز نکند و زیان های بزرگ تر ببار نیاورد، برای پیشگیری از آب رفتن** دانش آموزان خود، آن ها را کول می گیرد و از اینور رودخانه به آنور می رساند. البته یک فرق بزرگ دیگر هم میان این مسوول با دیگر مسوولان نظام که به همگی شان خدا قُوَّت می گوییم، هست: از چنین مسوولانی، «خمس» و «زکات» نمی ماسد و به این ترتیب، روشن است که اَجرشان با خداست! خدا هم که در «جهان فانی» به کسی اَجر نمی دهد؛ این جهان برای آزمون های الهی یا همانا زجر است. اگر از این آزمون ها پیروز بیرون آمدی و زجرکُش به «جهان باقی» شتافتی، هر سو که پای بنهی، الی ماشاء الله اَجر می بینی! خدا قُوَّت!

از زبان «کیرِ خرِ نظام»:  ب. الف. بزرگمهر   پنجم بهمن ماه ۱۳۹۸

*  آموزگاری فداکار در روستای بُنگَرِ شهرستان فنوج در سیستان و بلوچستان به دانش‌آموزان خود برای رسیدن به دبستان کمک می کند. (بنیاد داده ها و نیز ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ پنجم بهمن ماه ۱۳۹۸ است.)

**  «آب رفتن» در اینجا به هر دو آرشِ «کسی را آب بُردن» و «کم شدن از شمار کسانی یا چیزهایی»  بکار گرفته شده است.  ب. الف. بزرگمهر

ویدئوی پیوست: آموزگارِ فداکارِ روستایِ بُنگَرِ شهرستان فنوج در سیستان و بلوچستان


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!