«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ دی ۲۵, چهارشنبه

بریدن سر بوقلمون را خوش ندارد؛ ولی کَکَش نمی گزد، هزاران پناهجو جان ببازند

لات نازک نارنجی، بریدن سر بوقلمون و شنیدن نوار کشته شدن «جمال آقا» را خوش ندارد؛ ولی کَکَش نمی گزد، هزاران پناهجو از کودک و زن و مرد پیر و جوان در راه یا در کانون های نگهداری از آنان که جز زندان هایی زیر چنین برنامی بیش نیست، جان ببازند؛ سیاستی همانند آنچه رژیم پلید استرالیا بسر پناهندگان که بخش سترگی از آن ها نیز ایرانی و افغانی هستند، آورده و کار را به خودکشی نه تنها بزرگسالان که کودکان کشانده است. اینک این لات بی پدر و مادر، دو پایش را در یک کفش کرده، بر کشیدن دیوار در مرز مکزیک پا می فشارد که هزینه ای بسیار سنگین تر از رسیدگی آدموار به مردمی بی پناه دارد.*

ب. الف. بزرگمهر  ۲۵ دی ماه ۱۳۹۸

* یادداشتی بر جای مانده از آنِ نزدیک به دو سال پیش

زیرنویس تصویر:
ـ بفرمایید قربان! برای سر بریدن آماده است ...

ـ اوه نه! من از سر بریدن، حالم بهم می خورد؛ حتا نتوانستم به نوار کشته شدن آن عرب زبان دراز گوش بدهم.

ب. الف. بزرگمهر  ۲۵ دی ماه ۱۳۹۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!