«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آذر ۱۶, شنبه

نخست و برای سالیانی دراز اجتهاد مغزشویی و سپس خواندن کتاب هایی دیگر!


«طلبه سطح یک» زیر عنوان «جوانان و نوجوانان چه چیزی بخوانند؟» از زبان یکی از واپسگراترین آخوندهای دوره ی کنونی: «عبدالله جوادی ‌آملی» چنین آورده است:
«هرکس مجاز نیست هر حرفی را بشنود و هر مکتبی را مطالعه کند؛ اما اگر کسی صاحب نظر شد، قدرت داوری پیدا کرد، آنگاه می تواند بر اساس آِیه شریفه سوره زمل که می فرماید مکتب های گوناگون آرای گوناگون را مطالعه و برترین را انتخاب کنید. اما یک جوان یا نوجوان که هنوز در تفکرات مجتهد نشده است، آیا مجاز است هر کتابی را مطالعه نماید؟ خوب اگر نفی و اثبات هر دو عرضه شود و او توان تشخیص را نداشته باشد چه کند؟

در نامه‏ای امام علی(ع) به فرزندش می فرماید:
خواندن و دیدن هر کتابی و مکتبی جایز نیست .

حال اگر فرد مجتهد شد، می تواند مکتب های گوناگون را مطالعه نماید و احسن را انتخاب نماید؛ اما یک نوجوان و جوان نمی تواند آن را مطالعه کند؛ چون که زمین دلش مانند یک زمین شیار زده است که فورا هر چه را به او تحویل دهید، سریع آن را می پذیرد و باور می کند .پس مبادا یک جوان هر چه را شنید، باور کند. باید چیزهای خوب را در اختیار جوان بگذاریم تا به او آسیبی نرسد؛ حال در این نامه، مولا(ع) همه این راه ها را پیش بینی کرده است و قبل از اینکه دیگران بیایند و دل فرزندش را بذر باطل بپاشند، مولا این نامه را برای فرزندشان مرقوم می فرمایند.»
 
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر
 
می نویسم:
نتیجه ی منطقی:
نخست و برای سالیانی دراز اجتهاد مغزشویی و سپس خواندن کتاب هایی دیگر!

آیا به همین دلیل نبود که عُمَر، خلیفه ی دوم مسلمانان، کتاب های بسیار پرارزش ایران، مصر و شام را به آب های رودخانه ها سپرد؟

آیا سخنان این آخوند واپسگرا و تاریک اندیش، همان سخنان عمر که با روح دوره ی کنونی سازگار شده، نیست؟ 

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!