«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آذر ۱۲, سه‌شنبه

فرنازی که پس از ریش درآوردن به حوزه علمیه رفت و روحانی شد!


تصویر زنی که پیش تر مرد بوده و سپس زن شده و یک سالی است، جان به جان آفرین سپرده را همراه با مشخصات وی درج کرده و می نویسد:
مریم خاتون پورملک آرا
متولد ۱۳۲۹ آبکنار بندر انزلی
وفات : ۶.۱.۹۱
آرامگاه : آبکنار 
نام دیگر: فریدون

اولین تَراجـِنسی (transsexual) شناخته شده در ایران که فتوای مشروعیت تغییر جنسیت را از آیت الله خمینی دریافت کرد. فتوایی که اجازه می‌داد ملک آرا و همه ی تراجنسیها در ایران تغییر جنسیت دهند.
ملک آرا در سال ۲۰۰۱ در تایلند زیر عمل جراحی قرار گرفت.

ملک‌آرا پس از این کار در پی این بود تا استانداردهای تغییر جنسیت را در ایران برقرار کند و به تراجنسی‌ های دیگر کمک کند. مریم ملک آرا، «انجمن پشتیبانی از بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی ایران» را در سال ۱۳۸۶ کوچی خورشیدی با کمک چند تن از پزشکان برای پشتیبانی از تراجنسی‌های ایرانی ثبت کرد.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
نمونه ی برعکسش هم فکر کنم بوده؛ اول فرناز بوده که بهش می گفتند: فری بعد از اون با فتوای یه آیت الهی (به نظرم اون خویی معروف که با خیلی از بچه آخوندای همدوره اش تو حوزه سر و سر داشته!) تغییر جنسیت داده و اسمش هم گذاشته: فریدون! بعد هم که ریشش در اومده به دلایلی ناگفته از خونه بیرونش کردن، فرستادنش حوزه علمیه، شده: روحانی! یک جورایی شبیه بیرون کردن حضرت آدم از بهشت که تا اونجا بود ریش نداشت و اصلن تو این داستان ها جایی نوشته نشده با حوا چکار می کردن؛ به نظرم بیش تر روابط خواهر برادری بوده ... بعد که می اندازن شون روی زمین و ناگفته نمونه که سر همین آدم که اون موقع هنوز آدم نبوده به همین سنگ سیاهه «حجرالاسود» تو عربستان خورده که آدم شده و ریش در آورده ... کار حوا خانم هم از اونموقع ساخته می شه؛ پشت سرش هم که می دونید: قابیل و دسته بیل وارداتی که باهاش می زنه تو ملاج هابیل بیچاره و می فرستدش پیش لقاء الله و از همون موقع هابیل و هابیلیان همه همینطور مستضعف باقی موندن تا روز رستاخیز برسه، خدا توی اون دنیا بهشون یه چیزی بده تا جبران مافات بشه  ...

سرتون رو درد آوردم ننه! به هر حال خدا روح این جوان ناکام، مریم خاتون یا فریدون سابق رو بیامرزه و یه جای خوبی زیر درخت سدر بهش عطا کنه!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!