«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۴, چهارشنبه

این ها را به آن رهبر دروغگو، نادان و نابکار بگو ...


از زبان یکی از "دکتر های هوایی" (دانش آموختگان سولوقون در جزیره ی هاوایی) یا "دانشگاه جنّی کالدونین" در انگلستان با افسوس می نویسد:
در حقیقت ما دیگر چیزی نداریم که بدهیم و امتیازی بگیریم. «رآکتور اراک» را که بستیم؛ غنی سازی ۲۰ درصد هم که از کار افتاده و سطح غنی سازی زیر پنج در صد نیز کاهش یافته و آسیب پذیر شده است. شمار دستگاه های های «سانتریفیوژ» را نباید افزایش دهیم ودستگاه های نسل تازه نباید کارگزاری و فرآوری شوند. با این اوصاف، گام پسینِ ما باید برچیدن غنی سازی پنج در صد باشد!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

با خود می اندیشم، چندان نیازی به اندیشیدن نداشته که این ها را دریابد؛ شاید نیز کسی برایش این ها را گفته است؛ گرچه هنوز ناگفته در این باره بسیار است و آن رهبر دروغگو، رویش نمی شود همه ی حقیقت را رک و پوست کنده با مردم در میان نهد؛ بجای آن به جلو فرار نموده و دزدان و خودفروختگان آزموده و پرونده داری را که بلندترین جایگاه ها را در دستگاه دیوانسالاری کشور بدست گرفته اند با بیشرمی، «بچه های انقلاب» می نامد!

می نویسم:
این ها را به آن رهبر دروغگو، نادان و نابکار بگو که چشم بر این همه گندیدگی و پلشتی می بندد! این بار، خود وی است که باید پاسخگوی اصلی این گند و گه کاری ها باشد و دیگر نخواهد توانست همه ی این ها را بر دوش این یا آن گماشته گذاشته از ریسمان الهی بیاویزد.

هم اکنون در همه ی جهان، هیچ کشوری نمی توان یافت که رهبری و حاکمیت آن تا این اندازه پست و فرومایه، دزد و دغل باشد و بی هیچ پاسخگویی در برابر کارهای خود، مردم را پند و اندرزهایی بیمایه  دهد که به عنوان نمونه «شب (ماه رمضان) شکم های تان را بسیار پر نکنید؛ بسیار بد است و شکم درد می گیرید» و از اینگونه یاوه ها بسراید!

ب. الف. بزرگمهر    چهارم دی ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!