«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ مهر ۲۵, جمعه

نه جانم! این ماهی بود که رفت رای بدهد ... ـ بازپخشش

ماهی به آب گفت: بی تو می میرم.

آب خواست ماهی را بیازماید. گفت: می روم و به سخنانت می اندیشم.

رفت و زود برگشت؛ ولی ماهی مرده بود.

هیچگاه با نبودنت کسی رو نیازما!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

نه جانم! آب سر جایش بود و جایی نرفته بود؛ جایی نداشت که برود. توی همان گودی که بود، بود. این ماهی بود که رفت رای بدهد؛ هنگام برگشتن بود که دریافت چه کلاه گشادی سرش رفته؛ ولی دیگر کار از کار گذشته بود. از شرم همانجا افتاد و مُرد.

شگفتا این مردم تا چه اندازه دروغگو شده و داستان های کودکان را هم سر و ته می کنند!

ب. الف. بزرگمهر    یکم امرداد ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/07/blog-post_51.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!