«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ آبان ۴, یکشنبه

«سگ اکبر شاه» یا «غلام خانه زاد»! ـ بازپخشش

«روزی نامه» ی «پیک نت»، گزارشگونه ای با عنوان «سخنرانی مهدوی کنی در اجلاس خبرگان» درج نموده که آدم را یاد بخشی از خاطرات اردشیر زاهدی درباره ی واپسین روزهای شاه گوربگورشده می اندازد:
«ارتشبد نصیری (رئیس ساواك) به جای پرداختن به وظایفش به یك ماشین امضاء تبدیل شده بود و اداره ساواك با پرویز ثابتی بود.
...
شاه از او خوشش می‌آمد چون نصیری خودش را سگ اعلیحضرت می‌نامید. اینكه او خود را چاكر می‌نامید از روی احترام بود و ʺچاكر“ در فرهنگ فارسی از گذشته‌های دور وجود داشته و برای عرض احترام و ارادت به كار می‌رفته و اكنون هم به كار می‌رود. اصولاً لفظ ʺچاكر“ یك اصطلاح درباری بوده است. اما اینكه یك نفر خود را سگ بنامد برای ما قابل قبول نبود.

من در طول زندگیم دو نفر را به كلی فاقد كارآكتر دیده‌ام. اولی همین ارتشبد نصیری بود كه خود را ʺسگ شاهنشاه“ می‌نامید و دومی دكتر اقبال بود كه می‌گفت ʺغلام خانه‌زاد“ شاهنشاه است.

جالب اینكه چندین بار میان اسدالله عَلَم و دكتر اقبال بر سر به كار بردن این اصطلاح دعوا و درگیری شده بود و اقبال می‌گفت او اصطلاح ‌ʺغلام خانه‌زاد“  را ابداع كرده و عَلَم مدعی بود كه قبل از وی پدرش هم ʺغلام خانه‌زاد“  اعلیحضرت رضاشاه و محمدرضاشاه بوده است!»۱

پیشینه ی «پیک نت» در تبلیغ به سود هاشمی رفسنجانی و بزرگنمایی محاسن۲ وی، دستِ کم برای بسیاری از آگاهان سیاسی تا آن اندازه روشن است که نیازی به بازگویی آن نباشد؛ با این همه، یادآوری برخی از نمونه های چنین تبلیغاتی نه تنها تهی از فایده نیست که لبخند به لب می آورد و به گفته ی کهن سال ترها: سبب انبساط خاطر می شود! برای من البته، افزون بر اینها، زنگ تفریح خوبی است که چیزی درباره ی آن بنویسم.

در اینجا، منظورم بویژه آن نمونه های مشخصی (کاراکتریستیک) است که زیاده روی در بزرگنمایی «عالیجناب بوقلمون»۳، آنچنان درازا و پهنایی یافته که نوشته را به یک فکاهی یا فیلم «کارتون» مانند می کند. این، یکی از آنهاست:
«دهمین اجلاس مجلس خبرگان روز گذشته در تهران کار سه روزه خود را شروع کرد. این اجلاس، با سخنرانی آیت الله مهدوی کنی کار خود را زمانی رسما آغاز کرد که هاشمی رفسنجانی وارد سالن محل برگزاری مجلس شده و در کنار دیگر نمایندگان نشست. خبرگزاری های داخلی گزارش داده اند که آیت الله کنی، سخنرانی افتتاحیه خود را زمانی آغاز کرد که هاشمی به مجلس آمد ... به محض ورود او به جلسه، تقریبا تمام نمایندگان به احترام او به پا خاستند و سپس مهدوی کنی نطق افتتاحیه مجلس را آغاز کرد ...

غایب اجلاس دیروز شیخ محمد یزدی نایب رئیس مجلس و رئیس حکومتی حوزه علمیه قم بود که دلیل غیب او بیماری ذکر شد. این درحالیست که وی در جلسات گذشته حتی با ویلچر هم شده درجلسات شرکت می کرد تا بلکه در انتخاب رئیس مجلس خبرگان پیروز شده و رئیس این مجلس شود. آرزویی که در اجلاس گذشته با مانور زیرکانه هاشمی رفسنجانی و برگزیده شدن و یا تفویض ریاست خبرگان از سوی هاشمی به مهدوی کنی خنثی شد ...»۴

نمی خواهم چیزی بیش تر در این باره بنویسم و تفاوتی نمی کند که بر سر «سگ اکبر شاه» یا «غلام خانه زاد» وی با هم بستیزیم. زنگ تفریح من نیز به سر آمده و باید به کارهای دیگر بپردازم. همه چیز آن اندازه روشن است که به گفته ی شیخ اجل:
«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!»

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ شهریور ۱۳۹۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/09/blog-post_8718.html

برجسته نمایی ها همه جا از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

پانوشت:

۱ ــ آخرین روزهای شاه به روایت اردشیر زاهدی

۲ ـ واژه ی «محاسن» از ریشه ی تازی دو معنی دارد؛ یک جمع واژه ی «حُسن» به معنی «خوبی ها» و دومی به معنای «ریش»!

۳ ـ «عالیجناب بوقلمون» این بار به چه رنگی در خواهد آمد؟

http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/03/blog-post_12.html

۴ ـ  http://pyknet.net/1390/07shahrivar/16/page/32Mahdavi.php

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!