«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ خرداد ۱۹, چهارشنبه

فشرده ی سخن آنکه سرمان با کون مان بازی می کند و خودمان هم نمی دانیم

«ما امسال با وجود پیش‌ بینی‌ هایی که داشتیم با چند وضعیت غیرمتعارف مواجه شدیم؛ یکی از آنها گرمای زودرس بود که فروردین و اردیبهشت چندین درجه افزایش دما را تجربه کردیم و این به معنای استفاده زودهنگام از وسایل سرمایشی بود ... همچنین خشکسالی و سال آبی کم نسبت به سال گذشته، موجب شد کاهش ظرفیت برق آبی داشته باشیم؛ از ۷۳ هزار مگاوات ظرفیت نصب شده حرارتی با توجه به عمر نیروگاه‌ ها و ارتفاع استقرار نیروگاه‌ ها، توان خروجی کاهش داشت ... بخشی از این موضوع نیز مربوط به رمز ارزها بود. اعلام شد ۱۰ درصد انرژی تولیدی رمز ارزها در ایران است و ماینرهای مجاز تا پایان فصل گرما همکاری کردند و خاموش شدند؛ مجموع این موارد باعث شد در ۳۰ اردیبهشت با اوج باری مواجه شدیم که سال قبل در اواخر خرداد و سال قبل‌ تر در تیرماه اتفاق افتاده بود.» (برگرفته از «اسپوتنیک»   ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۰)

همه ی این ها که برشمردم، نشان می دهد که نه پیش بینی های مان درست است؛ نه برنامه ریزی خوبی داریم و نه می دانیم به کدام سو روانیم و فردا پس فردا چه پیش خواهد آمد. اگر پول چاپ کن ها به یاری مان نشتافته بودند و جلوی دشمن که می خواست به ناموس مان دست درازی کند را نمی گرفتند، روشن نبود فردا پس فردا چه خاکی باید بسر کنیم!  فشرده ی سخن آنکه سرمان با کون مان بازی می کند و خودمان هم نمی دانیم؛ بویژه آنکه آمار درست و درمانی هم نداریم که چند تای شان براستی دستگاه های شان را خاموش کرده اند و تا کی به گفته ی خود پایبند خواهند ماند. بدبختی اینجاست که بیش ترشان هم با گرما بیش تر خو گرفته اند تا سرما. باید امیدوار باشیم ـ ببخشید! منظورمان همان انشاء الله است ـ همانگونه که گرمای زودرس داشتیم، سرمای زودرس هم در پیش باشد. همه چیز با خداست!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!