«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ خرداد ۱۴, جمعه

رگ و ریشه ی دین و چگونگی گسترش آن در جهان

دین از واژه ی اوستایی دئنا به چَم وجدان گرفته شده [است]. در دانش دین شناسی، ادیان دو بخش هستند که آن ها را «هند و آریایی» و سامی می نامند. دین های هندی مانند «هندو» («Hedonism»)، «بودیسم» («Buddhism») و ادیانِ آریاییِ میترایی، زرتشتی و مزدایی هستند که در ایران زمین خانه دارند. دین های سامی هم یهودیت، ترسایی و اسلام هستند.

«فریدریش هِگِل» (George Wilhelm Friedrich Hegel فرزانه آلمانی، هنگام درس های دانشگاهی خود با پیش گفتار درس هایی در باره سرگذشت فرزان یا همان «Philosophy» می گوید:
کارنامه ی گذشتگان جهان با کهن نگاری History») ایران زمین آغاز می شود.

چون درباره دین می نویسم، خوب است بدانیم دین های آریایی چه درآیشی روی دین های سامی گذاشته است. چنانکه ایرانشناسان آلمانی ـ اروپایی می نویسند: یهودیان که دستکم از ۷۰۰ سال پیش از زایش مسیح در ایران زمین زندگی می کرده اند با ایرانیان دیگر با باور چون زرتشتی برخورد داشته اند. آنها اندیشه های خود را هنگام گفتگو های دوستانه برای یکدیگر بازگو می کرده اند و بر این پایه چیزهایی از دین زرتشتی آموخته و وارد دین یهودیت شده و می دانیم از این دین که پایه ی ادیان سامی است به دیگر دین های این گروه (سامی) رسیده [است]. این چیز یا واژه ها آسمانها، دوزخ خشم خداوند و پافرده گناهان، آتش دوزخ پایان زمان (روز رستاخیز) بهشت، فرشتگان و ایزدان نیروی جان (به تازی: روح) و روان، همان نیروی خرد هستند. دیگر اینکه کیش مهر یا همان آیینِ میترا است که به گفته «مارتین ورمازرن»، دانشمند و ایرانشناس فرانسه، بدون داشتن شناخت درباره دین میترایی، گذشته ی ترسایی (« Christianity») در تاریکی و پوشیدگی خواهد ماند. چون دین اروپایی ها پیش از ترسایی، میترا بوده و [گواه] آن، دستک هایی چون مهرکده ها و پیکره میترا و سکه هایی که هَک کرده اند، است. بر روی پاره ای از مهرکده ها، کلیسا ساخته اند؛ مانند کلیسای بزرگ و نامی روم «Santa Prisca» و «San Clemente» و پیدا شدن بیش از ۱۰۰ پیکره میترایی و یا سکه هایی که در دوران کسراهای رومی، «پِرِس» شده اند. میترا در ستیز با دین ترسایی شکست خورد و دین تازه ای به نامِ «مانوییسم» (Manichaeism) به اروپا وارد شد که پیامبر آن، ایرانی و همان مانی (زادگاهش مداین) بود. این کیش مدتی همرزم سر سخت دین ترسایی بود و داشت جهانگیر می شد که آمیخته ای از آیین های ترسایی بودایی و زرتشت بود. در آن هم، رَدی از خدا و ماده Materialism») بود. آنچه در دین زرتشت، آن را مزدا و اَنگر مینو (اهریمن) می نامند، مانی آن را به شکل خدا و ماده بازگو کرده بود. «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را به شکل بستن دهان از گفتن دروغ و واژه های زشت، خودداری از خوردن گوشت و نوشیدن شراب، دیگر اینکه کوتاهی دستها از کشتن چهار پایان و کندن گیاهان بازگو کرده بود. در این دیدگاه از نسکهای دانشمند سوئدی: «ویدِگن» (« Geo Widengren») به نام: «مانی و مانیشی ایسم»، «کیش های ایرانی» (« Glasenapp»)، «دین های جدا از ترسایی»، نسک «آیین میترا» از دانشمند فرانسوی: «مارتین ورماسرن» (« Martin Vermaseren») ، نوشته های فرزانه آلمانی: هگل و گفتارهای ایرانشناسان آلمانی، سود برده ام.

آرین

نوشته ای سودمند، گرچه فشرده و تا اندازه ای نارسا و نیز در یکی دو جا از دیدِ من نادرست یا دستکم نیازمند بررسی دانشورانه بیشتر از کاربری به نام آرین، گنجانده شده در یکی از واژه نامه های اینترنتی. یکی دو تا از آن باره های نیازمند بررسی بیشتر، ریشه ی سامی دین ترسایی و «زایش مسیح» است. این را نیز بسیار کوتاه ناگزیرم بیفزایم که کسی به نام «عیسا مسیح» از هستی تاریخی برخوردار نیست؛ درست به همین شَوَند است که درباره اش از زادروز وی گرفته تا بسیاری چیزهای دیگر، جداگانگی های بسیاری میان پیروانِ آیین های گوناگون ترسایان دیده می شود. این را نیز بگویم که بنا بر گواهی های نیرومند، بخش بسیار بزرگی از آیین های درون کلیسا و ایستارهای پدید آمده در دین ترسایی بدست شناخته شده ترین و نامورترین پیرِ سپندینه ی (قِدّیس) ترسایان: «سنت آگوستین» که پیش از گرویدن به آن دین، یکی از برجسته ترین شاگردان مانی پیامبر بود به درون آن دین برده شد و آن را پربار نمود.     

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ خرداد ماه ۱۴۰۰

دانسته از ویرایش گسترده ی یادداشت بالا خودداری ورزیده و تنها به ویرایش نشانه گذاری ها و یکی دو بهبود کوجک در اینجا و آنجای آن بسنده نموده ام. برجستگی های بوم (متن) و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!