«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ اسفند ۱۸, دوشنبه

خیزاب

دالغا

خیرداجا اینجه آرخ ایدیم

مئشه لردن، داغلاردان

دره لردن آخیردیم

بیلیردیم دورقون سولار

اؤز ایچینده بوغولار

بیلیردیم دریالاردا

دالغالار قوجاغیندا

خیرداجا آرخلار اوچون

یئنی حیات دوغولار

نه یولون اوزاقلیغی

نه قارانلیق چوخورلار

نه دورقونلوق هوسی

منی یولدان قویمادی

ایندی قاریشمیشام من

قورتولماز دالغالارا

وارلیغیمیز چالیشماق

یوخلوغوموز دایانماق 

***

خیزاب

جویبار خُرد و باریکی بودم
در جنگل‌ها و کوه‌ها
و دره‌ها جاری بودم
می‌دانستم آب‌های راکد و ایستا
در درون خود می‌میرند

می‌دانستم در آغوش امواج دریاها
برای جویباران کوچک
هستی تازه‌ای ‌زاییده می شود
نه درازای راه
نه گودال‌های تاریک
و نه هوس بازماندن
از جریان امواج ها
مرا از راه باز نداشت

اینک پیوسته‌ام
به امواج بی‌پایان
هستی‌‎مان تلاش
و نیستی‎‌مان آسودن است!

زنده یاد مرضیه احمدی اسکویی

نوشته و پَرتور پیوست، برگرفته از «تلگرام»  ۱۸ اسپند ماه ۱۳۹۹ (برنام، برگردانِ پارسیِ «موج» و از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!