«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ فروردین ۱۱, چهارشنبه

چه خوب که نیستی، ببینی رفیق مائو!

چه خوب که نیستی، ببینی رفیق مائو! سه جهانی که در پندار خود می پروراندی با اینکه آن هنگام نیز چندان فربود نبود و اندیشه ی آن نه از آنِ تو که ازِ اندیشکده های «از ما بهتران باخترزمین» برای بهم ریختن و آبکی نمودنِ شیوه ی اندیشگی و برخورد طبقاتی دانشورانه بیرون جَسته بود، دهه ها پیش از هم پاشید و ساختگی بودن مرزهای جهان های ساخته و پرداخته ات را بروشنی نشان داد. اینک با جهانی ـ و رویهمرفته تنها یک جهان و نه بیش! ـ سر و کار داریم که در آن گربه های تیزچنگ چینی همراه با گربه های «یانکی» و دیگر جاها موش می گیرند؛ چه سیاه، چه سپید؛ چه چینی، چه ماچینی یا از هر دوزخ درّه ای دیگر. این هم یکی از فرآورده های چنان درهم ریختنی است: «مانکن موش» هایی خوش آب و رنگ از همه جا برای خوشایند و سرگرمی گربه ها!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ فروردین ماه ۱۴۰۰

زیرنویس پرتورها:
هفته ی مُد چین در پِکَن



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!