«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۲۵, جمعه

ما اهل قهوه نبودیم ...

ما اهل قهوه نبودیم

پدر کارگر بود

و با یک هورت چای

در چشم‌هایش

قطارها دود می‌کردند،

کارخانه ها سوت می،کشیدند،

و نی بُرهای هفت تپه در ایستگاه

سرود فتح می‌خواندند

برای گرازها نقشه می‌کشیدند

و مزارع چای شمال

با دست‌های زنان زیبا

رونق می‌گرفت.

 

سبک می‌شدیم

روی ابرها راه می‌رفتیم

و میان این همه رویا

دست‌هایش

می‌آمدند

تقویم خانه را تورق می‌کردند

و لابلای زمستانِ موهایش

مادرم در هیبت بهار

از دور پیدا می‌شد.

 

ما اهل قهوه نبودیم

پدر کارگر بود

و در دست‌هایش

قدیمی‌ترین نقشه‌های نان

خوانا بود.

منوچهر کیانیان

برگرفته از «تلگرام» (برنام را از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!