«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۲۵, جمعه

همین بس که شما مهمان عالیقدر خواستار آن باشید ... ـ بازانتشار

نوشیدنی الکلی البته در اینجا نابایست (حرام) و ناشابا (ممنوع) است؛* ولی همین بس که شما مهمان عالیقدر خواستار آن باشید تا دستور بدهم از شراب های کهنه ی پدر پدر سوخته مان: «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل» که در ابریق به آبریزگاه می برد و یواشکی دور از چشم همه نوش جان می فرمود، برای تان بیاورند؛ هنوز چند بطری از آن شراب ها برسم یادگار از وی نگه داشته ایم؛ خدای ناکرده اندیشه ی بد بخود راه ندهید؛ الله خود گواه است ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/10/blog-post_56.html

* مهمانی خوش آمدگویی رسمی برای پوتین در کاخ پادشاهی «الیمامه» در ریاض برگزار شد. از رهبر روسیه با پوره ی انبه و فیله ی گوشت گاو واگیو پذیرایی شد. در روسیه، یک کیلو از این گوشت کم و بیش ۱۰ هزار روبل (۲۰۰ دلار) آب می خورد. به اینگونه گاوها تنها یونجه های بسیار خوب می خورانند و برای شان موسیقی کلاسیک پخش کرده و ماساژشان می دهند تا نگران نشوند؛ [البته موسیقی کلاسیک آرامبخش و نه کارهای شوستاکوویچ یا حتا برخی کارهای بتهوون که یونجه را نجویده بخورند و بالا بیاورند.] به آن ها آبجو هم می دهند. در عربستان سعودی، هرگونه نوشیدنی الکلی، حتی برای مهمانان کشور، ناشایا (ممنوع) است؛. واردات الکل به کشور ناشایا بوده و جریمه ی ۴۰۰ دلاری دارد. [گرچه، برخی از شاهزادگان و پول و پله داران، خودشان پیشاپیش آن پول را می پردازند.]  پوتین نیز به پادشاه عربستان، «شنقار»، باز سیاه چشم کمیابی از کامچاتکا با بال هایی به پهنای ۱۳۵ سانتی متر، پیشکش نمود [و گفت: این باز به تنهایی بسان ده پهپاد بزرگ، کارآیی دارد؛ همین بس که جامه ای از دشمنی خونی که بوی وی را گرفته باشد، جلوی بینی اش بگیرید تا با شتاب به جایگاه وی برود و دو چشمش را درآورده، همراه خود برگرداند! پس از این سخنان رهبر روسیه، ما خبرنگاران که همگی گوش های مان تیز شده بود را با لبخند بیرون راندند و نمی دانیم، چند کیلو گوشت خورده شد؛ چند بطری آب شنگولی نوشیده شد و آیا رقاصه های عربی نیز آورده بودند یا نه! بنابراین، ناچاریم لب فروبسته، آب دهان مان را غورت دهیم و دیگر به چیزی نیندیشیم.]

بنیاد نوشته برگرفته از «اسپوتنیک» به تاریخ ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛  افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!