«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۱۶, چهارشنبه

آمیزه ای از بیم و امید در تراز جهانی

پرسشی ساده و برخاسته از ناشکیبایی است:
کی از دست این ستمگران رها می شویم؟

می خواستم بنویسم: «وقتِ گلِ  نِی» که بیگمان پاسخی باریک نیست. با پای نهادن «کرونا» به میدان، همه چیز پیچیده تر از آن است که به  پندار آید:
از سویی بیم جنگ جهانی که بگونه ای باورنکردنی مرگبارتر از «جنگ جهانی دوم» خواهد بود، افزایش چشمگیری یافته و از دیگر سو، جنبش های توده ای در همه جای جهان، حتا در محافظه کارترین کشورها نیز روزبروز بیش تر سر بلند می کنند؛ ایران نیز بخشی از این همه است و تا هنگامی که پیشانی شایسته ای از نیروهای پیشرو به آرش راستین آن (و ببخشید که اینگونه ناگزیرم بنویسم: نه دربردارنده ی هر جریان چَپچُس و چپ نمایی که شمارشان با همه ی پراکندگی، کم نیست) با آماج سرنگونی رژیم پوشالی و آشکارا ابزار دست کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران شان، کالبدی سزاوار و رزمنده نیابد، در بر روی همین پاشنه خواهد چرخید.

ب. الف. بزرگمهر  ۲۴ شهریور ماه ۱۳۹۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!