«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ آبان ۸, پنجشنبه

باشندگان راستین این مرز و بوم ما خرموش هاییم ...

باشندگان راستین این مرز و بوم ما خرموش هاییم؛ چندین هزاره کار و بار و زاد و رودمان در سوراخ ها و گودال های زیر زمین بود؛ شما انبوه ما را نمی دیدید و هر بار که برای دستبرد می آمدیم، زیر پای تان له می شدیم؛ با انقلاب اسلامی بحمدلله راه ما برای زندگی در روی زمین هموار شد و همگی روی زمین آمدیم تا هوده ی خود را از شما که بر سرزمین مان چنگ انداخته اید، پس بگیریم؛ سخن تنها بر سر این سه روستای کوجک نیز نیست؛ جنگی است به گستره ی همه ی ولایت:
یا خرموش یا جانور دو پا!

این سخن باریک و پاکیزه را نیز بیگمان بدیده می گیرید که موشِ بدرازای چهار دهه پروار و خرموش شده، هیچ دریافتی از تاریخ و فرهنگ و کشوری تاریخی با پیشینه ای پربار ندارد. گردش زمان برایش، دایره ای بسته و همواره یکسان است و واژه ی فرهنگ نیز که کاربرد آن برای موش یا هر جونده و جک و جانوری دیگر بس ناروا و ناشایست است، در سه چیز فشرده می شود:
دندان، چنگال و خرموش پس انداختن های پی در پی در دایره ی زمان!

به این ترتیب، اینکه بیایی کهنسالی روستا و درخت های سه هزار ساله ی آن را برُخ خرموش بکشی، کوششی نه تنها بیهوده که ریشخندآمیز است؛ زیرا خرموش در همان آن، همه ی "هوش" و گوش و سُهِشَش بِگِردِ گردوهای بالای درخت می جنبد و اگر تاکنون نیز آن ها را نیافته بود به "وی" راه و چاه تازه نشان داده ای.

ب. الف. بزرگمهر   هشتم آبان ماه ۱۳۹۹ 

***

«وزارت نیرو» برای ساختِ «بندِ فینسک» می‌خواهد سه روستا را بزور به آب دهد. نمی گذارند روستاییان درگذشتگان خود را در روستا بخاک سپارند و هیچ جای تازه ای نیز برای آن ها بدیده نگرفته اند. ‌پولی که برای خرید زورمندانه ی هر متر زمین به باشندگان این سه روستا پرداخت می‌شود، بیش از بهای یک متر فرشینه (موکت) نیست. 

پنجعلی اسدی از اهالی روستای تم می‌گوید:
«از سال ۶۴ تاکنون اجازه نداده‌اند که کسی ساخت‌وساز انجام دهد. همواره گفته‌اند که می‌خواهند سد بزنند. یک نامه به بنیاد مسکن زده‌اند که برای کسی سند صادر نکند. خانه ی برادر من در حال تخریب است و اجازه بازسازی و بهسازی نمی‌دهند؛ به ما می‌گویند: شما قاچاقی آمده‌اید! ما می‌گوییم: هفت پشت ما در این منطقه بوده اند. در روستای‌مان درختان گردویی داریم که حدودا سه‌هزار‌ساله هستند. دور آنها ۱۵ تا ۲۰ متر است.»

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»   هشتم آبان ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخورِ بندِ نخست از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!