«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۱۳, یکشنبه

یادمانِ احمد محمود می خواهیم چکار؟!

یادمانِ احمد محمود می خواهیم چکار؟!۱ همان یک احمد۲ که خدای زمین و آسمان ها بر وی و تخم و ترکه اش درود می فرستد،۳ ما را بس است.

از اندیشه و زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر  ۱۳ مهر ماه ۱۳۹۹

پی نوشت:

۱ ـ با همه ی نویدها برای دگردیساندن (تبدیل) خانه ی احمد محمود در اهواز یه یادمانسرا، خانه ی این نویسنده ی سرشناس فروخته شد. (بنیاد داده ها از «میراث خبر» به تاریخ ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۹)

در یکی از واژه نامه های اینترنتی، کاربری بجای واژه ی از ریشه لاتینی «موزه» (دیرینکده)، آمیخته واژه ی «یادمانسرا» را پیشنهاد نموده است. این سخن باریک و پاکیزه (نکته) شایان درنگ است که چون کمابیش همه ی واژه های بیگانه ی به زبان پارسی پای نهاده بویژه واژه های از ریشه عربی، آرش های گوناگون گاه دور از یکدیگر در زبان پارسی یافته و هرج و مرجی زبانی پدید آورده یا به آن دامن زده اند. درباره ی آمیخته واژه ی پیشنهادی یادشده بگمانم آن را چون واژه ای ناوابسته، همینگونه باید پذیرفت و نیازی به کاربرد آن بجای «موزه» نیست. بهترین واژه ی جایگزین «موزه» در زبان پارسی همانا دیرینکده است.

۲ ـ یکی از فرنام های پیامبر تازی

۳ ـ «روز هفتم [پس از زادروز پیامبر تازی] فرارسید. ꞌعبد المطلب‏ꞌ برای عرض سپاسگزاری به درگاه الهی، گوسفندی کشت و گروهی را دعوت کرد. در آن جشن با شکوه که از عموم قُرِیش ‏دعوت شده بود، نام فرزند خود را «محمد» نهاد. هنگامی که از او پرسیدند، چرا نام فرزند خود را محمد برگزیده اید، در صورتی که این نام در میان عرب ها کم پیشینه است، گفت:
خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.

آفریدگار، نامی از نام های خویش را برای پیامبر جدا نمود. از این سویه، خدا «محمود»(پسندیده) و پیامبر او «محمد»، ستوده است و هر دو واژه از یک ریشه سرچشمه گرفته و یک آرش را می‌رسانند. بی هیچ گمان و گفتگو (بجایِ «قطعا»)، الهام نهانی (غیبی) در برگزیدن این نام نقش داشته است؛* زیرا نام محمد، گرچه در میان عرب ها شناخته شده (معروف) بود، کمتر کسی تا آن هنگام به این نام، نامیده شده بود.

یکی از کارهایی که شاید برای برخی پرسش برانگیز باشد، این است که آرشِ صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟به این آرش که هنگامیکه می‌گوییم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ» از خداوند خواسته‌ایم، چکار کند؟ مگر آنها در کمال مطلق نیستند؟!

خداوند در قرآن کریم به مؤمنان دستور می‌دهد که به پیامبر درود و سلام بفرستند:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا; خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود بفرستید و درود گویید و فرمانبردار (تسلیم) فرمانش باشید (احزاب , آیه ۵۶)

جایگاه پیامبر به اندازه ای والاست که خدای سبحان و همه ی فرشتگان برای او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنین هم در این آهنگ کلی، همنوا و هماهنگ شوند.»

برگرفته از «ایسنا»  ۱۹ دی ماه ۱۳۹۳ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

* هیچ سر در نمی آورم، این ها که چنین جیزهایی می نویسند و با کاربرد واژه هایی چون «قطعا»، گفته های بی هیچگونه گواهمندی خود را سوهان می زنند از کجا تا این اندازه آسوده خاطرند؟ تنها مگر آنکه بینگاریم، هر یک از آن ها به دبیری در دبیرخانه ی «عرش الهی» بکار گمارده شده اند که اینچنین از رمز و رازهای بالاخانه آگاهند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!