«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۱۶, چهارشنبه

ﺍﯾﻦ ﺧَﺴﺎﻥ، ﻣﺴﺖ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ...

ﺧﺮﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﺳﺘﻢ، ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻧﺪ
ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺍ ﺷﻮﺭ ﺑﻪ ﺳﺮ، ﺭﺧﺖ ﻋﺰﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ

ﺍﯾﻦ ﺧَﺴﺎﻥ، ﻣﺴﺖ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻏﻠﺘﺎﻧﺪﻧﺪ

ﻋﺎﻓﯿﺖ ﭘﯿﺸﻪ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ
ﺁﺗﺶ ﺍﺯ ﺧﺮﻣﻦ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﻣﺎﻥ ﺭﻭﯾﺎﻧﺪﻧﺪ

ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮔﺬﺭ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﺭﺍ
ﭼﺎﻭﻭﺷﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺗﺮﺍ ﻣﻮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ

ﮐﺸﺘﻪ‌ﯼ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ‌ﯼ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻢ
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ، ﻧﻐﻤﻪ‌ﯼ ﻣﻦ، ﺭﻧﺞ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ

علی صبوری

برگرفته از «تلگرام» ۱۶ مهر ماه ۱۳۹۹

برنام را از متن سروده برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!