«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۵, شنبه

کشورهای امپریالیستی، «دگرگونی رژیم از درون» به شیوه هایی ضدانقلابی را خواهانند! ـ بازانتشار

«یانکی» ها، دیگر امپریالیست ها و رژیم های مزدور منطقه ای شان، خواهان انقلاب اجتماعی دیگری در ایران نیستند و آن را برنمی تابند؛ درست همان کاری که توده های مردم ایران برای دگرگونی های بنیادین در همه ی زمینه های زندگی خود، سخت به آن نیازمندند. 

در گزارشی منتشر شده در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» از زبان پادو و خبرچین «یانکی» ها، تمرگیده در جایگاه وزیر بیرونی «ولایت سگ مذهب دزدان اسلام پیشه»، چنین آمده است:
«تداوم توافق هسته ای بین ایران و شش قدرت جهانی، برجام به پایبندی کامل آمریکا نسبت به این توافق بستگی دارد.»۱ 

این پیمان ننگین که بتن ریزی قلب نیروگاه اتمی ایران و محدودیت هایی بس فراتر از چارچوب های پذیرفته شده در چارچوب «بنگاه جهانی انرژی اتمی» به کشورمان گرانبار نمود، تنها بخشی از پیمان بسته شده میان رژیم ورشکسته ی دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران با بزرگ ترین کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها و ریزه خواران روسی و چینی شان بود و نه تنها کم ترین دستاوردی برای ایران و بویژه توده های کار و زحمت میهن مان نداشت که با پیگیری هرچه بیش تر و گسترده تر سیاست گرانبارشده ی نولیبرالیسم امپریالیستی به اقتصاد ناتوان کشور زیان هایی باز هم بزرگ تر از پیش زد و نابسامانی های اجتماعی از بیکاری و تنگدستی خانمانسوز گرفته تا گسترش کاربرد مواد روانگردان و روسپیگری و هزاران درد بی درمان دیگر را دامنه و ژرفایی بیش تر بخشید.

تنها پیامدِ خوبِ پیمان ننگین یاد شده که در جریان گفتگوها و روند بسته شدن آن با هیاهوی رسانه ای فراوان برای ترساندن توده های مردم و بویژه لایه های میان به بالای جامعه از پیامدهای ناگوار شکست آن و یورش نظامی «یانکی» ها به ایران از یکسو و تبلیغِ پُر و پیمان درباره ی دستاوردهایی که گویا برای مردم ایران قرار بود همراه داشته باشد، دستیابی نسبی، مشروط و گذرای رژیم دزدان اسلام پیشه به گونه ای پایوری سیاسی از سوی کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها و باز شدن حساب های بانکی بسته شده از سوی آن کشورها و برداشتن بخشی ناچیز از تحریم های اقتصادی بود. در این زمینه باید نکته ای که همان هنگام و حتا چند سالی پیش از آن، درباره اش نوشته بودم را یادآور شوم؛۲ باز شدن حساب های بانکیِ خودِ کلان دزدان فرمانروا بر میهن مان و گردش سرمایه کلانی که از جیب مردم ایران ربوده شده و در ناشایست ترین داد و ستدهای نان و آبدار برای این بزرگ ترین دزدان جهان هستی در دوران کنونی بکار افتاده بود و روشن است که رشوه خواران و همدستان بسیاری در میان کلان سرمایه داری امپریالیستی تبهکار جهان نیز یافته بود، دستِکم به همان اندازه و از دید من، بسی بیش تر از آزاد شدن و گردش سرمایه های ملی ایران، برای این مادربخطاهای روزگار برجسته بود. شادی و خرسندی بسیار فراوان یا بزبان کژدم گزیده شان: «زائد الوصف» پس از بسته شدن آن قرارداد ننگین، فراقانونی و مایهِ شرمساری نسل کنونی و نسل های آینده ایرانیان را حتا در «بیاناتِ» با گویش زنگدارِ الاغ وَشِ "رهبر" دَبَنگِ ورشکسته: «علی بابا» نیز می شد بروشنی بازشناخت.۳ به همین شوند، انتشارِ سیاهه ی نام کلان دزدان و اندازه ی دارایی های هر یک در بانک های اروپایی و آمریکایی و هر جای دیگری از جهان،۴ هم اکنون از برجستگی ویژه ای برای پیشبرد جنبش توده های مردم ایران برخوردار است.

از این ها که بگذریم، برخورد باریک و درخور به سیاه بازی ریشخندآمیز و خوارشمارنده ی ایران و ایرانی که بنیاد آن، جز دوشیدن شیر باز هم بیش تر از گاو شیرده۵ به یاری چماق «برجام» و سواری گرفتن بیش تر از رژیم پوشالی و ورشکسته ی دزدان اسلام پیشه بیش نیست و همچنان، هر بار بگونه ای دیگر، پی گرفته شده و می شود، کاری سزاوار و بایسته و ایستادگی در برابر چنین سیاست ایران برباددهی از سوی همه ی توده های مردم و نیروهای ملی و میهن پرست ایرانی بایسته تر از آن است. سیاستِ کشورهای زورگوی امپریالیستی، نه تنها بر پشتیبانی از خیزش و جنبش توده های مردم ایران و آنچه «دمکراسی» نام نهاده اند، استوار نشده که بیش از پیش بر سرِ سهم خواهی و چنگ اندازی هر یک بر سهمی بیش تر از شکار بدست آمده است.

پاسداری از آن پیمان ننگین، بی هیچ گمان و گفتگو بسود همگی کشورهای امپریالیستی و از آن میان، «یانکی» هاست و از همین رو، دستِکم بخشی از هیاهوی براه انداخته شده از چندی پیش به این سو، یک سیاه بازی تازه برای رنگ کردن دوباره ی مردم بویژه لایه های روشنفکری میان به بالای ایرانی بیش نیست و نخواهد بود.۶ خیزش توده های مردم در ایران، همه ی آن ها را غافلگیر نمود و از فرجامِ کار ترساند. هوچی بازی «توییتی» لات بی سر و پای «یانکی»، بیش از آنکه به آن خیزش یاری رسانَد، نفشی ترمزکننده و واگرایانه بسود رژیم ناتوان شده و از پاافتاده ی موشان اسلام پیشه بازی نمود. همه ی این کشورها خواهان «دگرگونی رژیم از درون» به شیوه هایی ضدانقلابی بسود بهره کشان درون و برون ایران هستند و از همین رو از آغاز جنبش توده های مردم ایران، سفت و سخت از جابجایی نیرو به صورت آشتی جویانه پشتیبانی نمودند. رُک و پوست کنده ترین پشتیبانیِ همراه با اگر و مگر از دهان «تی ـ رکس»، وزیر بیرونی «یانکی» ها بیرون آمد.۷ به این ترتیب، پشتیبانی کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها از آن پیمان ننگین، خواه ناخواه و در کردار، پشتیبانی از رژیم از پاافتاده ی موشان اسلام پیشه را در پی خواهد داشت. درست از همین روست که «آقا بیشعور نظام» پس از چندی لالمونی گرفتن از ترس بالا گرفتن جنبش و جابجایی شتابزده ی نزدیک ترین هموندان خانواده یا بزبان کژدم گزیده اش: «اهل بیت» به ترکیه، جانی تازه یافت و عرّ و تیزهای ضداستکباری اش که به هیچ جایی نیز برنمی خورد را از نو پی گرفت؛ عرّ و تیزهای بیمایه ای که چنانچه بزبان خداوندان سرمایه ی جهان برگردانده و بگوش شان برسد، ریشخند همگی شان در گردهمایی های خودمانی را در پی داشته از خنده روده بُرشان خواهند شد. نکته ای شایان درنگ که در اینجا تنها به آن اشاره می کنم، کوته بینی چشمگیرِ نهفته در گونه ای «سیاست موازنه منفیِ» خرموش ها در بازی میان کشورهای بزرگ امپریالیستی اروپای باختری و امپریالیست های «یانکی» و از ستونی نااستوار به ستونی نااستوارتر پریدن تا جایی است که سرانجام گردن شان خرد شود!

با آنچه در بالا به میان آمد، برای پیشبرد جنبش توده ای مردم ایران و شتاب بخشیدن به روند سرنگونی تبهکارترین رژیم تاریخ ایران، بر هم زدن پیمان ننگین نامور به «هسته ای» یا «برجام» را راهگشا و شایان درنگ و پیگیری همه ی نیروهای ملی و میهن پرست ایران بویژه در بازه ی زمانی کنونی می بینم و در هماوندی با آن، بر روی این نکته پامی فشارم که جلوگیری از ساخت و پاخت های تازه میان کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان برای دوشیدن باز هم بیش تر «گاو شیرده»، هم اکنون بیش از گذشته از برجستگی برخوردار است که امیدوارم  همه ی نیروهای نامبرده برای پیشبرد و به بار نشستن آن، کانونمند، همسو و یگانه شوند.

در پایان، ناگفته نگذارم که فراخواندن پادو و خبرچین «یانکی» ها به اروپای باختری، پیش از هر چیز دیگر، دستیابی به تازه ترین داده ها و آگاهی ها از آب و هوای درون «خیمه و خرگاه نظام» و از آن بیش تر، هماهنگی و همسویی باریک تر در پیشبرد برنامه ی امپریالیستی «دگرگونی رژیم از درون» با همدستی و پیشکاریِ «دولت زهدان اجاره ای» است؛ زیرا انجام هر گونه گفتگویی چه از راه دور یا نشستی در خود ایران با این پاچه ورمالیده ی در آب نمک خوابانده، بیم شنودشان از سوی دیگر باندها و گروه های خوش چُسِ درون حاکمیت تبهکار ایران را دربرخواهد داشت. «یانکی» ها، دیگر امپریالیست ها و رژیم های مزدور منطقه ای شان، خواهان انقلاب اجتماعی دیگری در ایران نیستند و آن را برنمی تابند؛ درست همان کاری که توده های مردم ایران برای دگرگونی های بنیادین در همه ی زمینه های زندگی خود، سخت به آن نیازمندند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_50.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از گزارش «ظریف: ادامه برجام به پایبندی کامل آمریکا بستگی دارد»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶

«پایبندی کامل آمریکا [به آن پیمان ننگین]» در گفته ی پادو و خبرچین «یانکی» ها به شوخی بیمزه ای می ماند؛ زیرا افزون بر نسبیت، مشروطیت و گذرا بودن آن پیمان، همه ی کشورهای امپریالیستی و بویژه «یانکی» ها برخی از آن کاریای ناچیزی نیز که بر دوش گرفته بودند و هیچکدام از آن ها کم ترین سودی برای توده های مردم ایران دربرنداشت را از همان نخستین روز که تاکنون نیز پی گرفته شده، بارها و بارها زیر پا نهادند و از آنچه «ولایت سگ مذهب اسلام پیشگان» به نمایندگی فراقانونی از سوی مردم ایران بر دوش گرفت و هنوز بخش هایی از آن نیز ناشناخته مانده، چون چماقی برای به سرسپردگی بیش تر واداشتن این رژیم تبهکار، سود برده و همچنان می برند. 

۲ ـ «همانگونه که تجربه تاریخی نشان می دهد، آن گروه از آخوندهای شکمباره واپسگرا که "حفظ بیضه اسلام" برایشان از جان و ناموس ایرانیان مهم تر است، بار دیگر با این قشر انگل سرمایه بازرگانی کنار خواهند آمد ـ و کنار نیز آمده اند ـ و به یوغ خارجی نیز گردن خواهند گذاشت. آنها که زمانی برای دریافت جیره و مواجبشان سوار بر الاغ هایشان در جلو کنسولگری انگلیس صف می کشیدند (نگ: تبریز مه آلود، نوشته زنده یاد محمد سعید اردوبادی)، اکنون دیگر دستی دراز در سفره مردم دارند و خواهان همدستی مستقیم با غارتگران خارجی و امپریالیست ها هستند. برخی از آنها که بیشتر نگران رویدادهای آینده، از دست دادن موقعیت اجتماعی و بسته شدن حسابهای بانکی شان در کشورهای اروپای باختری و ایالات متحده می باشند، نوع دیگری از ”فشار از پایین“ و ”چانه زنی در بالا“ را بر ضد منافع ملی ایران تجربه می کنند. این گروه از آخوندهای راستگرا و همپیمانان داخلی و خارجی شان از درک این مساله که دیگر دوران استفاده ابزاری از توده های مردم بسر آمده، فروگذاری می کنند.»

برگرفته از نوشتار «کدامین گزینه پاسخگوست؟»، کدامین گزینه پاسخگوست؟، ب. الف. بزرگمهر، گاهنامه «عدالت»، ۲۵ مهر ١٣۸۵

۳ ـ «... تبهکاران فرمانروا خرسندند! خرسندی شان بیش از پیش برای از چفت و بست درآمدن حساب های بانکی میلیاردی خود در بانک های اروپایی و امریکایی و جاهای دیگر است که آنهم هنوز و در مورد همه ی «دزدان الله کرم» روشن نیست؛ وگرنه، غمی برای سرمایه های کشور یا به زبان ریشخندآمیز آن زبانزدِ حال بهمزن: ”بیت المال“ ندارند.»

برگرفته از نوشتار «کاش دستِکم از خِرَدِ دزدی چون ”آرسن لوپن“ برخوردار بودند!»، ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_43.html

۴ ـ «انتشار سیاهه ی دارایی های مادربخطاترین دزدانِ جهانِ هستی، کمکی بس ارزشمند به جنبش مردم ایران است»، ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ آذر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_34.html

۵ ـ «امپریالیست ها و همدستان آنها در همه جا کوشش فراوانی می کنند تا جنبش توده های مردم تونس، مصر و دیگر سرزمین های عربی را جنبش هایی تنها آزادیخواهانه و خواستار ”دمکراسی“ در چارچوب لیبرال بورژوازی وانمود نمایند. بورژوا ـ لیبرال های اسلامی و نیمچه اسلامی دربرگیرنده ی طیف های گوناگون "اصلاح طلبان"، بورژوا ـ دمکرات ها، سوسیال ـ دمکرات ها و حتا کمونیست های شرمگین میهن مان به رنگ ها و نیرنگ هایی گوناگون در این کوشش با امپریالیست ها هم آوا و همدست هستند؛ ولی آیا به راستی این جنبش های اجتماعی در چارچوب سامانه سرمایه داری و خواست های بورژوازی لیبرال در این کشورها می گنجند یا از آن فراتر می روند؟ آیا فروکاستن خواست های توده های گسترده مردم در این کشورها به «دمکراسی» هایی که به روشنی آزمون خود را در افغانستان، عراق و دیگر کشورها پس داده اند، چشم فرو بستن به بنیاد نیرومند ضد امپریالیستی آنها و کلاه بر سر خود و دیگران نهادن نیست؟ آیا از آن نادرست تر و بیمایه تر، ادعای اسلامی بودن این جنبش ها از سوی اسلام پناهان حاکمیت جمهوری اسلامی، بیدرنگ این پرسش های ساده را به دنبال نخواهد داشت که: کدام اسلام؟ اسلام عدالت جویانه به سود زحمتکشان، آنگونه که در ابتدای انقلاب بهمن ۵۷ با الگوبرداری ناشیانه و کج و کُله از آموزه های سوسیالیسم به میان آمده بود؟ یا اسلام سرمایه داران بزرگ: «اسلام آمریکایی» که اکنون دیگر چادر از سر برداشته و «بی حجاب» و بزک کرده به میدان آمده است؟ 

جنبش های توده های مردم تونس، مصر و دیگر سرزمین های عربی را نمی توان تنها جنبش هایی ضدخودکامگی، آزادیخواهانه و خواستار ״دمکراسی بشمار آورد. درونمایه ی این جنبش ها و برآمدهای توده ای، با وجود تفاوت های دامنه، ژرفا و گسترش آن در این یا آن کشور، دارای سمتگیری ضد امپریالیستی و دادخواهانه به سود توده های زحمتکش و تولیدکنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه است. انگیزه نیرومند و بنیادین چنین جنبش هایی به گواهی آمارها و نمودهای اقتصادی ـ اجتماعی، فرآیند سال ها پیگیری سیاست نولیبرالِ امپریالیستی در این کشورهاست که توده های گسترده طبقات و لایه های فرودست و حتا میانی را به خاک سیاه نشانده و می نشاند. سیاست ״دوشیدن گاو شیرده، شیری برای "گوساله" برجای نمی گذارد تا دودمان "گاوهای شیری" را بپرورد و آن را زنده و پابرجا نگه دارد. چنین جنبش ها و برآمدهای توده ای، بازتاب بحران فراگیر سامانه سرمایه داری و الگوی رشد و گسترش نولیبرالی آن هستند. موج بحران که پیش از آن برخی کشورهای جنوب اروپا را فراگرفته بود و همچنان دنباله دارد، اکنون به کشورهایی که بیرون از دایره ی کشورهای "جهان نخست" جای داشته و از سطح رشد و گسترش اقتصادی ـ اجتماعی بسیار پایین تری برخوردارند، رسیده است؛ با این تفاوت عمده که در این کشورها، بحران به مراتب دردناک تر و بلاخیزتر از کشورهایی چون یونان، اسپانیا و پرتغال رخ می نماید و با درگیری های ״درون ساختاری״ بیشتری همراه است.»

برگرفته از نوشتار «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی، ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر،  ۲۰ بهمن ۱۳۸۹

https://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/02/blog-post_09.html

۶ ـ «چنانچه رویدادهای پیش بینی نشده (بسان درگیری الله بختکی در شاخاب پارس) را بشمار نیاوریم، روندی که در پیش گرفته شده، هم اکنون و تا چندی، تنها فشار برای دوشیدن شیر بیش تر از گاوی است که چهارچنگولی توی گل مانده و آن را به بند کشیده اند. هارت و پورت های ترامپ، همچنین به رژیم خیانتکار ایران کمک می کند تا نگاه نیروهای کنشگر و پیشرو ایران از بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی گسترده ی ایران را دگردیسد؛ آن را کم جان نماید و در نبود حزب راستین چپ که جای آن در پهنه ی کردار اجتماعی همچنان تهی است، حتا سمت و سوی دیگری به آن بدهد. این نیز بماند که چنین روندی، خودبخود ترمزی بویژه برای آن لایه های میان به بالای اجتماعی ایران نیز هست تا پیرامون بخش "لیبرال ـ دمکرات" رژیم که بیش تر سایه روشنی از لیبرال دمکراسی به آرش راستین آن است، برای چانه زنی با ترامپ بیش تر گرد آیند. هم اکنون و تا آینده ای دورتر از چنان جنگی نشانی در کار نخواهد بود و چنانچه باریک تر بگویم:
همه چیز بستگی به چگونگی گسترش بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی یادشده از یکسو (شرایط عینی و بیرون از خواست این و آن!) و چند و چون سازماندهی نیروهای اجتماعی پیشروی ایران زیر رهبری طبقه کارگر و نزدیک ترین نیروهای زحمتکش پیرامون آن (شرایط ذهنی) از سوی دیگر دارد. بگمانم این نیز برای بسیاری روشن است که نیروهای امپریالیستی برهبری ”یانکی“ ها همچون انقلاب بهمن پنجاه و هفت، بویژه از رویش و گسترش چپ در میهن مان ترس مرگ دارد و همه ی ترفندهای خویش را برای شکاندن این نیرو از آن میان به یاری رژیم دزدان اسلام پیشه بکار خواهد گرفت.»

برگرفته از یادداشت «یک ارزیابی فشرده و تا اندازه ای نارسا در پاسخ به برخی نگرانی ها پیرامون یورش «یانکی» ها به ایران»، ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_73.html

۷ ـ «ما از جابجایی نیرو بگونه ای خشونت آمیز پشتیبانی نمی کنیم. ما از جابجایی نیرو به صورت آشتی جویانه پشتیبانی می کنیم.

ما از آرمان های مردم ایران، برای داشتن زندگی بهتر و آزادی های بیشتر پشتیبانی می کنیم. می پندارم شایسته ی چنین هوده ای هستند؛ ولی این بر دوش مردم ایران است که چگونگی این جابجایی آشتی جویانه ی نیرو را روشن نمایند.

ما می دانیم که حکومت ایران به سخن ”جامعه جهانی“ [بخوان: ششلول بندهای آقا بالا سر جهان!] گوش می دهد، از همین رو با دیگر کشورها همکاری می کنیم تا به این رژیم بگوییم، باید خواسته های مردم را بدیده بگیرد و برای پاسخگویی به این خواسته ها بهبود (اصلاحات) را بیاغازد.

”تی ـ رکس“ در خرداد ماه امسال نیز گفته بود که سیاست ما در برابر ایران [بخوان: رژیم دزدان اسلام پیشه ی هنوز فرمانروا بر ایران!] پشتیبانی از کسانی درون ایران برای دگرگونی و گذار آشتی جویانه ی نیروست و همانگونه که می‌دانیم، آن ها بیگمان از هستی برخوردارند.»

بنیاد خبر را از گزارشی درباره ی گفته های وزیر بیرونی «یانکی» ها در گفتگو با رسانه ای امپریالیستی به تاریخ ۱۵ دی ماه گذشته که در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»، یک روز پس از آن درج شده بود، برگرفته و آن را ویرایش، پارسی و بازنویسی نموده ام. افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!