«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۶, یکشنبه

«کارزار صلح و آزادی» و پی افزوده ای بر آن ـ بازانتشار

به بهانه ی بازانتشار

نوشته ی کهنه ی زیر از سوی خواننده یا خوانندگانی بیش تر خوانده شده و می شود: شاید گونه ای یادآوری برای بازانتشار آن که چون بسیاری نمونه های دیگری اینچنین در برابر آن سر فرود می آورم. در بخشی از پی افزوده ی اینجانب از آن میان، چنین آمده است:
«سخن بر سر کلّ رژیم جمهوری اسلامی است که آن را باید با سازماندهی درخور نیروهای پیشرفتخواه وادار به پذیرش خردمندی و آینده نگری ... [و] درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان و عقب نشینی در برابر خواست های توده های میلیونی مردم ایران نمود.»

از چندین سال پیش یه این سو و باریک تر بگویم: در همان هنگام ( هشت سال پیش)، چنان بختی برای وادار نمودن رژیم تبهکار به پذیرش ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ، سپری شده بود. چنان خواست و چشمداشتی از رژیمی بی سر و سامان که گام بگام پوشالی تر از پیش شده و موش های شکمباره و پروار شده ای که برای پایوری زیست ننگین خود از دیر زمانی به این سو، همواره ناگزیر به پریدن از این ستون به ستونی دیگر بوده اند، همان هنگام نیز بیجا بود؛ واقعیتی که اکنون بگونه ای چشمگیر بیش از گذشته روشن است. در آن هنگام ناگزیر بودم با تراز اندیشگی و دریافتِ نویسنده ی یادداشتِ زیر و گروه نه چندان کوچکی از نیروهای با گرایش چپ که از دریافت «دیالکتیک ماتریالیستی» جُستارها و کاریاهای روز و آینده ی خود، دور بودند و همچنان نیز لنگ لنگان در پی رخدادها گام برمی دارند تا اندازه ای هم شده، همراهی کنم؛ بویژه آنکه سخنان خود وی را نیز گواه گرفته بودم.

به این ترتیب، آن واداشتن به عقب نشینی برای پذیرش ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ که واژه هایی بس سنگین و رنگین برای خرموش های اسلام پیشه است،* در کردار، همچنانکه جلوی دیدگان همگی است، به ꞌسازماندهی ... نیروهای پیشرفتخواهꞌ به خرده کاری هایی چون گردآوری پوکه سیگار از خیابان ها یا سپارش های گمان برانگیزی به کارگرانِ دست از کار شسته که «بروید به خانه های تان تا کارفرمایان دنبال تان بدوند!»، می انجامد؛ در حالی که سخن بر سر سرنگونی چنین "رژیم" بی سر و سامان و ایران برباددهی است و هر پیکار رستایی ـ سیاسی و اجتماعی کوچک و بزرگی برای ستاندن یا بازستاندن هوده های (از دست رفته) توده های میلیونی کار و رنج، چنانچه در همین راستا سمتگیری شده باشد از آرش و مانش باریکی برخوردار خواهد شد.

ب. الف. بزرگمهر   ششم مهر ماه ۱۳۹۹

* موش ها هم گوش های شان سنگین است و هم چشم های ریزشان توان دیدن همه ی رنگ ها را ندارد! آن ها سُهش های بویایی و چشایی نیرومندی دارند و بنا بر سرشت خود تا آنجا که در توان دارند، هر چیزی که دست شان برسد را در جایی دور از چشم می انبایند. ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ آن ها از این چارچوب فراتر نمی رود. 

***

«کارزار صلح و آزادی» و پی افزوده ای بر آن

با درود گرم

دوستان

در تماس هایی با علاقه مندان به برقراری شرایط صلح و آزادی، پس از انتشار متن کارزار، کسانی که در شمار هواداران بالقوه ی آن کارزاربودند، براین باور بودند که پیش از انتشار کارزار می بایست تماسی گسترده تر با نمایندگان گروه های هوادار برگزارمی شد؛ یا به عبارت دیگر کارزار با حضور شماری اندک از نمایندگان این گونه گروه ها برگزار شده است. پاسخ این دوستان، این است که هدف این کارزار اعلام حضور با کمترین افراد دسترس پذیر بوده است؛ و کسانی که امکان تماس های بالفعل بیشتر با یکدیگر و تفاهم سریعتر را فراهم می دیده اند، در این راستا پیشگام شده اند؛ اما از آن جا که  اعلام حضور در چنین مواردی به معنی سهیم ساختن دیگران در اقدام است؛ و همزمان جای نقد و بررسی را به گونه ای دمکراتیک در رسانه های جمعی باز می گذارد و زمینه ی بحث و گفتگو را فراهم می آورد، پس نمی توان به این اقدام خرده گرفت و اگر از نگاه سایر دوستان علاقه مند نقد و نظری وجود دارد، فراخوان دهندگان با آغوش باز پذیرای آنند و ادامه ی بحث وگفتگو درباره ی آن را به منظور روشنگری و انسجام، نه تنها لازم، بلکه مکمل پیام خویش می انگارند و به آن گوش می سپارند.

شرایط کنونی بسیار سرنوشت ساز است و هر لحظه درنگ برای رسیدن به اجماع در آن ممکن است به مثابه ی ازدست رفتن فرصتی برگشت ناپذیر باشد؛ و حال آن که میدان گفت و شنود رسانه ای گسترده است و نه تنها این گفت و شنودها، فرصت سوز نیست، بلکه ممکن است با طرح اندیشه های مکمل برغنای عام موضوع و طرح هرچه گسترده تر آن نیز بینجامد؛ همچنان که تا به امروز نیز سطح کمابیش گسترده تر تکمیل و پیشبرد کارزار را درپی داشته است.

از همین دوستان که در قالب جمع سخن می گفتند، برخی بر این باور بودند که در این کارزار، همراه با دولتمردان اسلامی، می بایست نیروهای مقابل، از جمله  دولت های اسراییل و کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا نیز مخاطب قرار می گرفتند. پاسخ ایشان این است که دولتمردان جمهوری اسلامی به واقع باید پاسخگوی شرایط نه جنگ و نه صلح کنونی به مردم ایران باشند؛ زیرا، به درست یا به نادرست، درمظان اتهام تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته ای قرارگرفته  اند؛ زیرا به صراحت دربوق و کرنا می دمند که خواهان محو کامل دولتی هستند که اینک در شماردولت های به رسمیت شناخته شده ی جهان و عضو سازمان ملل متحد است  و هم اکنون نیز از زرادخانه ی هسته ای برخورداراست و همین سخنان را بهانه ی مسلح شدن افزونتر به آن قرار می دهد؛ و پیوسته در مقام تهدید کشور ما به یورش نظامی عمل می کند. از سوی دیگر، تحریمهای گسترده ی اقتصادی و در درجه ی نخست تحریم خرید نفت و منابع دیگر انرژی، بسان نخستین و مهمترین سرچشمه ی درآمدهای بودجه ای ایران و نیز بانک مرکزی و سیستم بانکی ایران به عنوان واسطه ی مبادله ی انرژی و ارز، تاثیری مخرب را بر اقتصاد کشورمان تحمیل کرده است که هم اکنون شاهد نتایج آنیم و برخی ازسران کشور نیز به آن اعتراف کرده اند. نتایج این تحریم را در کاستی لحطه به لحطه ی ارزش ریال ایران در مقایسه با سه ارز مهم جهان غرب، یعنی دلار آمریکا، لیره ی استرلینگ و یوروی اتحادیه ی اروپا می توان دید.

شرایطی نابرابر که اکنون جنگ افروزان اسراییلی و حامیان غربی آنها بر کشورمان ایران تحمیل کرده اند، بسیار با شرایط فراهم شده برای عراق در زمان حکومت صدام حسین همانندی دارد: اتهام فراوری تسلیحات هسته ای، اعمال تحریم بلند مدت و سر انجام نیز یورش گسترده و برق آسال به خاک عراق که در مدت سه هفته به نابودی دولت و ماشین جنگی صدام حسین و ویرانی گسترده ی عراق و آغاز تخریب و کشتار بلند مدت در خاک آن کشور انجامید که هنوز هم با همان شدت و قوت که درآغاز کار بود، ادامه می یابد و بخش عمده این فشارها ی اقتصادی و نظامی نیز بر مردم واپس نگه داشته شده ی خاورنزدیک و میانه از جمله مردم میهن ما ایران تحمیل می شود.

آنان که به گسترش تحریمها ی اقتصادی و نظامی می پردازند، خود ازاین حقیقت آشکار آگاه اند که نوک تیز این فشارها مردم توانمند به لحاظ منابع طبیعی و انسانی، اما محروم نگه داشته شده ی ایران و منطقه را هدف قرارداده است؛ و درست همین مردم‌اند که سپر بلا قرارگرفته اند؛ و به همین دلیل است که فراخوانندگان، دولت جمهوری اسلامی ایران و کارگزاران آن را مخاطب قرار داده اند؛ و از آنان خواسته اند که با کنشهای خودمحورانه ی خویش بیش از این مردم ایران را سپر بلا قرار ندهند و زمینه ی حمله  های خانمانسوز و جنگ نابود سار را برای آتش افروزان فراهم نیاورند؛ اما این آتش افروزان کیانند؟ آیا آنان کسانی جز دولت اسراییل و قدرتهای عضو پیمان ناتو، به سرکردگی ایالات متحد آمریکا، هستند؟

فراخوانندگان، ازاین رو دولتمردان ایران را مخاطب قراردادند که معتقد بودند کشوراسراییل و قدرتهای بزرگ غربی پاسخگوی امنیت و منافع خویش، نه مردم ایران، اند؛ و آن کس که باید امنیت و منافع مردم ایران را پاس بدارد، نه به اصطلاح ”مردم جهان “، بلکه همین دولت است که ”به هر حال” به عنوان نماینده ی مردم کشور ما بر پهنه ی سیاست ایران و جهان فراز آمده و پذیرفته شده است.

آری، این دولت نمی تواند و سزاوار آن نیست که بدون توجه به دیدگاه های اکثریت مردم ایران، و بر پایه ی منافع یا خواسته های روزمره ی خویش، سرنوشت زندگی و اقتصاد مردم و کشور ایران را در معرض نابودی عاجل قرار دهد و زمینه های گسترش مسابقه ی تسلیحاتی در منطقه را به بهای جان و مال مردمی که ” به هر حال ” آنان را نمایندگی می کند فراهم آورد.

دوستانی دیگر، به خلاف دوستان پیش گفته، باور خود را به این که کارزار به خاطر صلح و آزادی به حق اولین دیدگاهی را در بر دارد که در وهله ی نخست دولتمردان کشور ما را مخاطب قرار داده است، دیدگاه فراخوانندگان را دراین باب پذیرا شده و ستوده اند. من با سپاس فراوان از این دوستان، بر این نکته پا می فشارم که امیدوارم  دولتمردان جمهوری اسلامی آن قدر خردمندی و آینده نگری از خود نشان دهند که با درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان درشرایط دشوار کنونی به تلاش برای تامین امنیت و سلامت و بهبود اقتصادی فراگیر و ایجاد شرایط توسعه ی پایدارکشورما، با به کارگیری منابعی که طبیعت ثروتمند کشورمان به ما ارزانی داشته است، تن دهند و زمینه های آشتی ملی و بین المللی را در کشورمان فراهم آورند که بتوانند میهن بزرگ ما را از گذر به فراگرد پرهزینه و دور و دراز تحول تاریخی نافرجام تحمیل شده از برون مرز باز دارند.

ما، با گنجینه تاریخی باستانی، طبیعی، و تجربه ی مردم سالاری معاصر خویش بی نیاز از مداخله ی برون مرزیم وسزاوار آنیم که خود با نیروی بیکران مردم خویش به مسیر تحول و توسعه ی تاریخساز گام نهیم و ازآن سرفراز بیرون آییم.

علی رضا جباری (علی آذرنگ)  ١٤ مهر ماه ١٣٩١

خاستگاه: «صدای مردم»

پی افزوده:

از دید اینجانب، نوشته ی بالا بدرستی اهمیت نقش بیانیه ی چندی پیش منتشر شده و جُستارهای پیرامون آن را بازمی تاباند. در اینجا، تنها به چند نکته ی شاید تا اندازه ای جانبی، اشاره ای گذرا می نمایم:
الف. این «تحریمهای گسترده ی اقتصادی و در درجه ی نخست تحریم خرید نفت و منابع دیگر انرژی ...» نیست که «... تاثیری مخرب را بر اقتصاد کشورمان تحمیل کرده است» که رژیمی فرومایه و ناکارآمد است که چوب حراج به همه ی سرچشمه های اقتصادی و انسانی آن زده و هست و نیست مردم ایران را برباد داده و می دهد؛

ب. سخن، تنها بر سرِ «این دولت» نیست و نمی تواند باشد که «... سزاوار آن نیست که بدون توجه به دیدگاه های اکثریت مردم ایران و بر پایه ی منافع یا خواسته های روزمره ی خویش، سرنوشت زندگی و اقتصاد مردم و کشور ایران را در معرض نابودی عاجل قرار دهد و ...»؛ سخن بر سر کلّ رژیم جمهوری اسلامی است که آن را باید با سازماندهی درخور نیروهای پیشرفتخواه وادار به پذیرش «خردمندی و آینده نگری ... [و] درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان» و عقب نشینی در برابر خواست های توده های میلیونی مردم ایران نمود. پند و اندرز نهفته در گفتار نویسنده، نه تنها راه به جایی نمی برد که کوچک نمودن امضاء کنندگان بیانیه و دیگر نیروهای خواهان پیشرفت اجتماعی و فروکاستن شان به اندازه ی "اصلاح طلبان" پیرامون حاکمیت است؛

پ. فراهم نمودن زمینه های «آشتی بین المللی»، چندان روشن نیست. اگر آشتی با «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» و تن دادن به زورمداری آن ها و از آن میان در مورد «جُستار هسته ای» مورد نظر بوده، باید به نویسنده و دیگر کسانی که چنین اندیشه ای در سر دارند، یادآور شد که نخست و پیش از هرچیز، دولتمردان جمهوری اسلامی به چنین پند و اندرز و امیدواری هایی نیازی ندارند و بسی پیش از این ها برای آشتی با امپریالیست ها تن به همه گونه خواری برای دریافت پایوری (تضمین) بقای ننگین خود داده اند. از آن گذشته، تن دادن به زورمداری بهره کشان و «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» نه تنها آن ها را گستاخ تر خواهد نمود که به آرش سرافکندگی و سرشکستگی هرچه بیش تر خلق های ایران نیز هست. نویسنده، چنانچه آماجی دیگر درباره ی «آشتی بین المللی» در سر می پرورانده، می بایستی همان را رُک و پوست کنده می نوشت و از دربسته گویی و پوشیده گویی خودداری می ورزید؛ و

ت. سرانجام آنکه، آنچه از «گنجینه تاریخی باستانی، طبیعی، و تجربه ی مردم سالاری معاصر ...» برجای مانده، تنها با پیگیری، استواری و نیز جانفشانی در پیمودن راه درست، در میان و همگام با توده های مردم میهن مان، آنگونه که برخی از نیروهای ملی و میهنی و در تارک آن ها کسانی چون علی مسیو، حیدرعمو اوغلی، ارانی، روزبه، سیامک و حجری سرمشق راه دیگران نهادند از گزند و آسیب دشمنان و بهره کشان، دور خواهد ماند؛ تنها با چنین فداکاری و جبران کم کاری ها و ندانمکاری های خود و دیگران است که «بی نیاز از مداخله ی برون مرز و سزاوار آن [خواهیم بود] که خود با نیروی بیکران مردم خویش به مسیر تحول و توسعه ی تاریخساز گام نهیم و از آن سرفراز بیرون آییم»؛ وگرنه، نیک به ریش مان می خندند و همواره دزدان اسلام پناهی چون «خاوری» را به رُخ مان خواهند کشید که بوته ای نشاشیده در هیچ جای جهان برجای نگذاشته اند!

ب. الف. بزرگمهر     ٢٠ مهر ماه ١٣٩١

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post_5199.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!