«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ شهریور ۲۹, شنبه

چرا بامدادهای من با چند ناسزای چارواداری می آغازد؟!

«چه دلنشین است
روزی که با لبخند شروع شود
پنجره‌ دلت را رو به خوشبختی باز کن
عشق را به قلبت دعوت کن
و نفس بکش مهربانی را!
صبحتون بخیر»

یادم نیست آن را از کجا برداشته ام؛ بگمانم از «تلگرام»؛ گرچه به هر رو، آوایی است برخاسته از جایی گرم و نرم. چرا بامدادهای من بجای عشقولانه هایی اینچنین با چند ناسزای چارواداری می آغازد، خودم هم سر درنمی آورم! شاید پنجره ای در کار نیست؛ نمی دانم ...

ب. الف. بزرگمهر  ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!