«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مهر ۲۷, شنبه

پیام برای «یانکی» ها!

روی سخنم با توده های مردم «ایالات متحد» نیست. می دانم که بسیاری از آن ها نه به «حزب جمهوریخواه» دلبستگی دارند و نه از نیمچه حزبی به نام «دمکرات» چشم شان آب می خورد. روی سخنم با «یانکی» هاست که چنین گماشتگانی را هر چهار سال یکبار از صندوق رای بیرون می کشند و بخورد مردم بیچاره ی آن کشور می دهند. نوشته ی زیر را از تارنگاشت پارسی زبان آمیخته به عربی وابسته به وزارت امور بیرونی خودتان برگرفته ام که گفته های رییس جمهورتان را بازتاب داده است. رییس جمهوری که من نامی سزاوارتر از لات بی سر و پای «یانکی» برای وی که حتا دو جمله ی منطقی و هماوند با یکدیگر را نمی تواند بر زبان آورده یا بنویسد، نمی شناسم؛ کسی که بر بنیاد زبانزدی زشت و زیبا: «سرش با کونش بازی می کند» و به همین شوند، می تواند کار دست شما و دیگران بدهد. گاهی با خود می اندیشم:
شاید آن ها که لیندُن جانسون را دیده و آزموده اند، کودنی این لات را نیز می پذیرند و به وی خو می گیرند ...  

شرم تان نمی شود که چنین مشنگی را به مردم آن کشور گرانبار کرده اید؟! ببینید درباره ی آن موش تُرک که با چراغ سبز وی، شیر شده و به مردم مهربان و مهمان نواز کردستان با آدموارترین ایستار (سُنّت) های تاریخی لشکر کشیده، چه نوشته است:
«بسیار خواستار این آتش‌بس یا وانهادن آن است و کردها هم آن را می‌خواهند ... بسیار بد است که چنین اندیشه ای سال‌های پیش نبود  ... سر و ته ماجرا را با چسب هم می‌آوردند یا روش‌های ساختگی در کار بود.»*

باور کنید بیمار در بستر مرگ هم اینچنین بریده بریده و ناهماوند سخن نمی گوید. به درونمایه ی گفته های بی سر و ته وی نیز نپرداخته ام و بماند که یک نمونه از سر و ته ماجرایی که بگفته ی این کودن با چسب هم می آوردند و اینک، آن مُوش بی پدر مادرِ ترک با بمباران مردم غیر نظامی هم آورده، تصویر پیوست است. آیا وی سزاوار نشانده شدن روی آن چهارپایه ی برقی نیست؟ بگمانم چرا و نیازی هم نیست تا آن چند تار موی موش خرمایی اش را تراشید و سرش را با آب خیس کرد تا کم تر درد بکشد. بگذارید او هم اندکی از آنچه آن مردم خوب از تبهکاران «داعش» و دیگر دست پروردگان و نوچه های تبهکارتان در این سال های آزگار کشیده اند، مزه کند.  

ب. الف. بزرگمهر  ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۸

* برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!