«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ آبان ۳, جمعه

ما نیز هنگامش برسد از تو بگونه ای سزاوار در دادگاه تبهکاران جنگی سپاسگزاری خواهیم نمود

چنانچه راست گفته باشی که به آن سخت بدگمانم، آن سپهبد بگمانم گریخته از میدان جنگ، شِکر فراوان نوش جان نموده که از بی پدرمادری چون تو سپاسگزاری نموده است.۱ سپاسگزاری برای چه؟ برای شمارِ بسیار مردمی که با چراغ سبز تو و دستور آن موش شیر شده ی تُرک، بمباران شدند؟! برای سرفرازترین رزمندگانِ آن سرزمین باستانی از دختر و پسر، زن و مرد و پیر و جوان که ناگزیر به جنگی نابرابر با ارتشی تا بُن دندان ساز و برگ داده شده از سوی امپریالیست های «یانکی» و امپریالیست های روبه سرشت اروپای باختری شده و جان باختند؟! برای کودکان و زنان و مردانی که در سریکانی و روستاهای پیرامون آن با بمب های فسفری و جنگ ابزارهای شیمیایی دیگر کشته یا زخمی شدند؟! برای دختران و زنانی که یکبار دیگر به چنگ ددمنش ترین سربازانِ یادآور دوره ی عثمانی گرفتار شده، ناموس شان دریده شد؟! بگور پدرش خندید، اگر از تو مادربخطا سپاسگزاری نمود.

برنامه ی شما امپریالیست ها که مافیای روسیه برهبری «مستر مافیوز روسی»، خرموش های فرمانروا بر ایران و رژیم تبهکار سوریه با آن زرافّه ی عربی پفیوز را نیز دربرمی گیرد، رویهمرفته و در چارچوبِ دربرگیرنده ی (کُلّی) آن، روشن است:
از میان بردن جوانه ی سر زده در روژاوا۲ که نمونه ای بیمانند از دوستی و آشتی میان خلق های منطقه در کالبد ساختارهایی با توانی بالاتر از چارچوب سرمایه داری پدید آورده و جایگزینیِ هرچند گذرا و ناپایدار آن با نیروهای سازشکار آنجا که در گام پسین و هنوز پیش بینی ناپذیر (دستِکم برای نگارنده ی این نوشته!) از آن گرزی تازه در دستِ امپریالیست ها برای سرکوب جنبش های توده ای ساخته و پرداخته شود.۳
     
من نیز همراه با توده های مردم کردستان، ایران و جهان، هنگامش برسد از تو لات بی همه چیزِ «یانکی» که بسان «کیر خرِ نظام خرموشی» خودمان، روده ای راست در شکم نداری بگونه ای سزاوار در دادگاه تبهکاران جنگی ـ چنانچه هنوز زنده مانده باشی ـ سپاسگزاری خواهم نمود.

ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳۹۸

پی نوشت:

۱ ـ «من براستی از گفتگو با سپهبد* مظلوم عبدی سرخوش** شدم. او از کارهایی که ما انجام داده‌ایم، سپاسگزاری کرد و من از آنچه کردها انجام داده‌اند٬ سپاسگزاری می‌کنم. شاید هنگام آن رسیده است که کردها به سوی منطقه نفتی روانه شوند.» پس از گفتگوی راه دور لات بی همه چیزِ «یانکی»: «دونالد ترامپ» با مظلوم عبدی، فرمانده بخشی از نیروهای کرد سوریه، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  سوم آبان ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

گفتار این لات بی همه چیز بگمانم از دوران کودکی اش تاکنون، چندان پیشرفتی نداشته است:
... پدر به مادر آب داد. مادر به من نان داد. من از مادر سپاسگزاری کردم. مادر از پدر سپاسگزاری کرد و لُپ های مرا که نان را درسته در دهان و گلویم چپانده و می لُنباندم، بوسید و آفرین گفت.  ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳۹۸
                       
پارسی نویسی:
* سپهبد بجای «ژنرال»
** سرخوش یا برخوردار بجای «لذّت» (سرخوش یا برخوردار شدن بجای لذت بردن)

۲ ـ از سال ها پیش تاکنون، بیش ترین و شاید نگران کننده ترین جنبش های خلقی برای رژیم های تبهکار منطقه و از آن میان، هر دو رژیم شاه و شیخ در کشور خودمان و کشورهای امپریالیستی پشتیبان چنین رژیم هایی، در سرزمین کردستان رخ داده است. با نادیده گرفتن کژروی ها و ندانمکاری های گاه ناگزیر این جنبش ها، نمود برجسته در بیش تر آن ها سمتگیری دادخواهانه آن ها بوده و از همین روست که نیروهای با گرایش چپ در همه ی تکه پاره های سرزمین کردستان توانسته اند کمابیش، رهبری چنین جنبش هایی را بدست گرفته، مهر و نشان خود را ـ تا آنجا که آگاهیم قَد می دهد! ـ بر بیش تر رخدادهای کوچک و بزرگ آن سرزمین بکوبند. «جمهوری کردستان ایران» به رهبری زنده یاد قاضی محمد در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، جنبش خلقی زیر رهبری «پ ک. ک.» در ترکیه، کوبانی با همه ی درخشش خیره کننده ی آن، «همایش روژآوا» و آنچه منطقه های «خودگردانی» در شمال سوریه نام گرفته، نمونه هایی چند از میانِ آن همه اند. هر یک از چنین جنبش هایی به تنهایی و همه ی آن ها رویهمرفته، در روندی تاریخی از توان گسترش و جوانه زدن در میان سایر خلق های زیر ستم منطقه از آن میان، خلق های ایران برخوردار بوده و هستند. نگرانی و ترس همه ی آن رژیم های ضد خلقی و امپریالیست ها که از بویایی حتا تیزتری در سنجش با آن رژیم ها برخوردارند از چنین پیوندی سرچشمه گرفته و می گیرد؛ و چاره، چون موردهای کهنه تر آن در سرزمین چنگ اندازی شده ی کُره یا اسراییل، سرکوب بدست رژیمی نظامی و سرکوبگر است که همه سویه از سوی امپریالیست ها پشتیبانی شده و می شود:
ژاندارمی باتوم بدست و خوب پروار شده برای سرکوب خودی و غیر خودی! ولی، آیا خواهند توانست از چنان خلقی دلاور، خوش خوی، مهربان و مهمان نواز، چنین جانوری بسازند؟! پرسشی که پاسخ آری به آن، بس دشوار است؛ گرچه، سازند سرمایه داری است که اگر از هر کار دیگری نیز برنیاید، در دگردیسه نمودن هستی و خرد آدمی بگونه ای که برای دستیابی به پول و سرمایه جان بدهد، استاد است! نمونه های خوب و دمِ دست آن، کهنه آخوندهای دو ریالی روضه خوان سال ها پیش و برخی پابرهنه های اسلام پناه پیش از انقلاب و به نان و نوا رسیده ی کنونی اند که سر از پا نمی شناسند و حتا خدا را هم بنده نیستند!

برگرفته از نوشتار «چگونگی برخورد به ՛طرح خاورمیانه نوین՝ در گرانیگاه آن!»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۵  


۳ ـ امیدوارم روزی فرا برسد که کردستان بزرگ (اکنون پراکنده در میان کشورهای ترکیه، روسیه، ایران، عراق و سوریه) کشوری مستقل و به هم پیوسته شود؛ ولی می پندارم، چنین رویایی بدون آزادی و استقلال دیگر خلق های پیرامون و فرارویی فرهنگ آن ها به ترازی که تنها با برقراری «انترناسیونالیسم پرولتری»(کارگرهمبستگی جهانی) امکان پذیر است، شدنی نیست و در شرایطی که زیر نام الله، همه را بجان هم انداخته  و الله اکبر گویان یکدیگر را به خاک و خون می کشند تا چه اندازه کارهای دیگری باید انجام پذیرد تا بدانجا برسیم.

نکته ی تاریخی بسیار مهم دیگری را بویژه در مورد کردها نیز یادآور می شوم؛ از دید من، هیچ خلقی در منطقه ی خاورمیانه به اندازه ای کردها چوب «شووینیسم» (ملی گرایی تندروانه) خود را نخورده اند. از «شووینسیم» آن ها، دیگر خلق های پیرامون شان همیشه کلاه های خوبی برای خود ساخته اند؛ در حالیکه خود کردها بی کلاه برجای مانده اند؛ از سلاح الدین ایوبی گرفته تاکنون و در این باره، البته بیش تر منظورم کشورهای دیگر کردنشین است. کردهای ایران، برپایه ی تجربه ی تاریخی خود و همپیوندی با یکی از نیرومندترین حزب های چپ خاورمیانه و جهان در دوره ای از تاریخ ایران (حزب توده ایران) که شوربختانه دوران کنونی را دربرنمی گیرد، تا آنجا که می دانم، بسیار بهتر از کردهای عراق و سایر جاها عمل نموده اند. در دوره ی کنونی، بویژه همه ی ما و نه تنها کردها باید چهارچشمی برخی رهبران کرد را که آشکار و پنهانی با امپریالیست ها نرد عشق می بازند، بپاییم. این نکته ای است که باید به خاطر خود خلق کرد به آن حساس باشیم و یادمان نرود که کوچک ترین گام نادرست و ناشایستی از سوی چنان رهبرانی که بوی آلودگی از آن ها برمی خیزد، می تواند در نخستین گام، این خلق مهربان و مهمان نواز و دلیر و فداکار را به کارزار خونین بکشاند. به گفته ی ای. اچ. کار. تاریخدان انگلیسی:
تاریخ به ما نمی گوید چکار کنیم؛ ولی می آموزد که چکار نکنیم!

برگرفته از یادداشتِ «یکبار دیگر، دود از کنده برخواهد خاست!»، ب. الف. بزرگمهر   هفتم شهریور ماه ۱۳۹۲ (درج شده در «گوگل پلاس»)


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!