«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مهر ۲۹, دوشنبه

چه حرامزاده دزدانی؟! سگ های زنجیری را گشاده و سنگ ها را بسته اند!

به شوندهایی که به آن نمی پردازم، خرموش ها او را دانسته و آگاهانه از دیگر زندانیان دور نموده و می خواهند زیر فشار بیش تر خرد کنند. فرمان (حکم) دادگاه پوشالی خرموش ها و بُریدن یازده سال و نیم زندان برای وی، بیش از آنکه به پندار آید، پوچ و بیهوده است و می بینید که حتا امکان اینکه وکیل به پرونده اش رسیدگی کند را نیز از میان برده اند. خرموش ها که بودجه ی ناچیز کشور را برای همه چیز جز آبادانی کشور بکار می برند از آن میان، کارکشته ترین ویژه کاران اروپایی و «یانکی» و جاهای دیگر در زمینه های شکنجه و آزار مردم را نیز بکار گرفته اند. نمودها و نشانه هایی بسنده در این زمینه در دست است که به آن نیز نمی پردازم. رژیم پوسیده و دگردیسیده به گروهبندی های خرموش دزد ایران بربادده و سزاوار سرنگونی، هر روز بیش از پیش، در نقش گماشته ی امپریالیست ها به میدان می آید و به پشتوانه شان، سیاست داغ و درفش را بسی بیش از رژیم گوربگور شده ی گذشته، بکار گرفته است. خرموش ها آنچنان کوته بینند که گُرز آماده در دست خداوندانِ سرمایه برای سرکوب شان به همین بهانه در آینده ای که چندان دور نیست را نمی بینند؛ شاید تنها سُهشی در کار باشد که برای آن ناگزیر به الله تمرگیده بر بالای ابرهای پندارشان پناه می برند؛ همین و بس! بیش از آن، اندک خِرَد و دانش و بینشی بسنده در کار نیست.

برای آزادی زندانیان سیاسی ایران و بویژه هم اکنون، پشتیبانی همه سویه از عاطفه رنگریز، باید همه ی توان را بکار گرفت و در برابر چنین بیدادی ایستاد.

نابود باد خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۸

* این چه حرامزاده مردمانند؛ سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته! (گلستانِ سعدی)

***

بر پایه ی بخشنامه ی (ابلاغیه) نمایندگی (شعبه) شماره ی ۳۶ «دادگاه [جان ننه شان:] انقلاب»، «دادگاه تجدید نظرِ» عاطفه رنگریز، فردا سه شنبه ۳۰ مهر ماه، ساعت ۱۱ بامداد برگزار خواهد شد.

شتابزدگی (تعجیل) در برگزاری دادگاه، امکان بررسی و ساماندهیِ (تنظیم) پیشنهادنامه (لایحه) به فرجام رسانیده (تکمیلی) از سوی (توسط)  وکیل را از میان (بین) برده است.

عاطفه رنگریز، یازده اردیبهشت ماهِ گذشته در گردهمایی (تجمع)  قانونیِ «روز جهانی کارگر» دستگیر شد و تاکنون، بارها با روند (رویه) ‌های فراقانونی روبرو (مواجه) شده و هم اکنون، شش روز می شود که در زندان قرچک از خورد و خوراک دست کشیده است.*

حکم بدوی وی ۱۱ سال و نیم زندان و ۷۴ ضربه شلاق است.

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»  ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛  افزوده های درون [ ] و برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

* «دست کشیدن از خورد و خوراک» بجای «اعتصاب غذا»

بد نیست این سخن باریک و پاکیزه را نیز درباره ی واژه ی از ریشه عربی «غذا» (در عربی غذی») بدیده گرفت که همتراز واژه ی «feed» در زبان انگلیسی به آرشِ «خوراک دادن به [پرندگان و دیگر جانوران]» است. تازیان (بیابانگردان عربستان) پس از چیرگی بر ایران، در کنار سر بریدن ها و دریدن ها و هزاران تبهکاری های کوچک و بزرگ دیگر، ناساز با آنچه در آن کتاب هوایی (بجای آسمانی!) آمده، ایرانیان با فرهنگی بگونه ای نسنجیدنی برتر از آن بیابانگردان خونریز را به هر گونه و از هر راهی کوچک می شمردند؛ یکی از آن ها بگمانم کاربرد و جاانداختن واژه ی «غذا» (غذی) بجای خوراک بوده است که درست آن در پارسی، چون انگلیسی و دیگر شاخه های زبان لاتینی: خوراندن به [سگ و گربه و اینا]ی از آن میان، مادربخطاهای تازی ـ انگلیسی تمرگیده در بالای هرم خرموشی است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!