«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

پاسخ «موی دماغ ولایت و رهبری» به «عالیجناب زنجیری»

... و گفتگوهای یواشکی "عالیجناب" نامبرده با «رهبر آسمانی ریسمانی» (در پی نوشت)

«جناب حجت‌الاسلام آقای اژه‌ای

دادستان محترم کل کشور

با اهداء سلام؛ در مصاحبه جنابعالی با خبرگزاری تسنيم مطلبی آمده است که با قانون اساسی سازگار نيست. فرموده‌ايد "نظام با تمام سعه صدر خود با سران فتنه برخورد کرده است و دليلی برای رفع حصر وجود ندارد"؛ در واقع جنابعالی آقايان موسوی و کروبی را بدون محاکمه و حکم قضايی و بدون دادن حق دفاع به آنها محکوم به حبس ابد کرده‌ايد. اصل سی و ششم قانون اساسی می‌گويد: "حکم به مجازات و اجرای آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد". اصل سی و هفتم می‌گويد: "اصل، برائت است و هيچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود مگر اين که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد". اصل سی و دوم نيز می‌گويد:‌ "هيچ‌کس را نمی‌توان دستگير کرد مگر به حکم و ترتيبی که قانون معين می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذکر دلايل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت ۲۴ ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضايی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات می‌شود".

بديهی است که قانون اساسی برای اجراست نه يک امر تشريفاتی.

فرموده‌ايد: "موسوی و کروبی به اموال عمومی و خصوصی خسارت وارد کرده‌اند، جان مردم را به خطر انداختند و در فتنه برخی کشته شدند که اينها در اين مسائل شريک هستند و تا زمانی که جبران و توبه نکنند و در مقابل ظلمی که کردند اقدامی انجام ندهند چرا بايد رفع حصر شوند؟"

خلاصه حرف شما اين است که اگر توبه کنند، بخشيده می‌شوند. اين منطق نه با عقل سازگار است و نه با شرع. توبه مربوط به رابطه انسان با خدا و جبران حق‌الله است و با توبه، حق‌الناس جبران نمی‌شود. اگر واقعاً تنها عامل خسارات مالی و جانی پديد آمده اين دو نفر هستند و طرف مقابل هيچ نقشی در آن نداشته است چرا بايد با توبه آنها از جرمشان گذشت؟ معلوم می‌شود مسأله اصلی اين است که آنها بايد تعظيم عرض کنند تا آزاد شوند و اصولاً منتقد نظام يا بايد در زندان باشد و يا در حصر، نمی‌شود کسی به نظام انتقاد يا اعتراضی داشته باشد و آزاد باشد.

اين منطق نه با قانون اساسی ما، نه با شرع مقدس و نه با سيره اولياء دين سازگار است. امام علی عليه‌السلام خوارج را تا زمانی که دست به سلاح نبرده بودند از حقوق اجتماعی‌شان محروم نکرد و آزاد بودند که حتی پای منبر ايشان انتقاد و اعتراض کنند.

علاوه بر اين، با اين منطق حضرتعالی که جرم اينها بزرگ است و تا توبه نکنند از حصر خارج نمی‌شوند، افراد ديگری نيز بايد در حصر باشند، ‌زيرا ما هم می‌گوييم برخی از مقامات عالی دولت گذشته جرمشان چه از نظر قانون‌شکنی‌ها و چه در حوادث سال ۸۸ بزرگ است و بايد در حصر باشند و تا توبه نکنند نبايد از حصر خارج شوند.

اگر قرار باشد قانون اساسی و عدالت و مصالح اسلام و مردم را کنار بگذاريم و به "استحسانات من عندی" عمل کنيم همين می‌شود و هرکسی می‌تواند ديگری را در حصر قرار دهد.

اميد است جنابعالی که دلسوزی‌تان برای انقلاب اسلامی برای همه روشن است و به طور کلی دستگاه قضايی موضوع فتنه را با تدبير و عمل به قانون برای هميشه حل کند.

با تقديم احترام      علی مطهری»

«ایسنا» ششم امرداد ماه ۱۳۹۳

پی نوشت:

بر پایه این پاسخ گواهمند، منطقی و باید گفت : دور از انتظارِ علی مطهری به یاوه های «عالیجناب زنجیری»* می توان سناریویی را به پندار آورد که در آن "عالیجناب نامبرده" برای «کسب تکلیف» به خیمه و خرگاه «رهبر بیش از اندازه فرزانه» رفته تا نظر ولایتمدارانه و آسمان ریسمانی وی را برای چگونگی برخورد با این «موی دماغ تازه ی ولایت و رهبری» جویا شود.

پاسخ رهبری که پیش تر آن آقازاده را با پدر راحل وی سنجیده و هر دو را به زبان بی زبانی، در شمار «گِردمغزان» یا عامیانه تر: «کُسخُل ها» گنجانده و خواسته بود تا کاری به کارش نداشته باشند، با بدیده گرفتن پوشش های دیپلماتیک و آنچه وی در این سی و اندی سال از «پولیتیک» آموخته، چیزی کم و بیش در این مایه هاست:
این آقا چرا نامه ی خود را با «بسمه تعالی»، «بسم الله قاصم الجبارین» یا حتا با نام خدای خشک و خالی، آغاز نکرده است؟ ... دوستداران ولایت الهی، بی نام خدا لب تر نمی کنند ... این، یک مورد از گناهان نابخشودنی در بارگاه الهی است و او بندگانی را که به دین اسلام مشرف شده اند، به همین خاطر گرفتار تیر غیب خود خواهند نمود! **

مگر این آقازاده ی ... [در اینجا، «مقام مُعظّم»، واژه ی ناخوشایندی را بکار برده اند که حتا بسیاری از لات و پات ها از برزبان راندن آن، شرم دارند!] نگفته که «... مسأله اصلی اين است که آنها بايد تعظيم عرض کنند تا آزاد شوند و اصولاً منتقد نظام يا بايد در زندان باشد و يا در حصر، نمی‌شود کسی به نظام انتقاد يا اعتراضی داشته باشد و آزاد باشد ... با اين منطق ... افراد ديگری نيز بايد در حصر باشند»؟

وقتی من به شما و برخی دیگر از مسوولین نظام، پیش از این گفته بودم که مغز وی نیز مانند مغز پدرش «گِرد» است، همینجا روشن می شود ... به وی، یواشکی [در اینجا، «مقام مُعظّم» بر این نکته پافشاری می کند که مراقب باشند تا کار رسانه ای نشود و این سخنان جای دیگری درز پیدا نکند] و حتا درِگوشی بگویید:
با همین سخنان که گفته ای، می توانیم ترا به زندان افکنیم؛ زیرا از همان افرادِ دیگر منتقد نظام هستی که باید در حصر باشند ... [در اینجا، نیش های «عالیجناب زنجیری» به لبخندی تا بناگوش باز می شود و در دل بر خردمندی «رهبر بیش از اندازه ...» آفرین می گوید]

برای «عالیجناب زنجیری»، همه چیز روشن است و او ترتیب کار را در ذهن خود، پی می گیرد:
موی دماغ رهبری، خدانشناس از دین خارج شده، تیر غیب، آه یادم رفت: یواشکی ... دست به نقد پاپوشی برایش درست کنیم ...

ب. الف. بزرگمهر    ششم امرداد ماه ۱۳۹۳

* این "عالیجناب"، یکی از کارگزاران شناخته شده در کشتارهای نویسندگان و هنرمندان کشور که سپس «قتل های زنجیره ای» نام گرفت، بود. «عالیجناب زنجیری» را که کوتاه شده ی همانا «عالیجناب قتل های زنجیره ای» است، بر بنیاد همین هماوندی نافرخنده نوشته ام.

** بیگمان در می یابید که این تیرهای غیبی را خود خداوند که بر بنیاد روایت شیعه از آن، بی دست و پاست، نمی تواند بسوی کسی پرتاب کند و باید از سوی سربازان کشته مرده ی خویش یا «سربازان امام زمان» بسوی آماج های اشاره شده، پرتاب یا شلیک شوند و اشاره ی «رهبر بیش از اندازه فرزانه» نیز در این هماوندی است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!