«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۲, پنجشنبه

مات می مانی چه بگویی!


به چهره اش می نگرم که نشانه های چکش احکامِ دین و مذهبی وامانده بر جای جای آن نشسته و گوشه دارش کرده است؛ بسیاری دیگر از «نشانه های خدا» و «نمودارهای اسلام» نیز به چنین حال و روزی دچار شده اند؛ نه تنها در چهره که گوشه ای از درون ناهمتا با واقعیت های چهان پیرامون را بازمی تاباند که درون خود با همه چیز و بویژه پیشرفت های پرشتاب دانش و فن که پوچی و ناسازگاری آن احکام را بیش از پیش به نمایش می نهد، با جوانان و زنانی که زیر بار احکامِ خشکِ دین و مذهبی ناهمخوان با واقعیت های زنده ی جهان پیرامون نمی روند، با هنرمندان و نویسندگان و سرایندگانی که نغمه و نوایی دیگر ساز کرده اند و دیگر گروه های اجتماعی که چیزهایی نو و آفریننده در سر دارند، کم و بیش با همه و حتا با خویشتنِ خویش نیز زاویه یافته اند.

کارشان به جایی رسیده که تا بالای هرم «ولایتِ سراپا گند و پلشتی»، هر یک، دیگری را با برنام های ساخته و پرداخته ای چون: «فتنه»، «ناخودی»، «ناباب»، «ضد ولایت» و «منافق» به کاری ناشایست متهم می کند و شگفتا که هیچکدام نیز همه ی آنچه در دل نهفته دارد را بر زبان نمی آورد؛ زبانی پوشیده که مبادا «عوام النّاس» از آن بویی ببرند.

این یکی در گفتگو با هفته نامه ای از آن میان می گوید:
«... می‌دانیم وقتی آدم نابابی است، جلوی او می ایستیم. یک کسی را از این هایی که هنوز هم عضو مجلس خبرگان است، آقایان اعضاء خبرگان تصمیم گرفتند، کنارش بگذارند. ممکن است ما هم اگر این دفعه بخواهد او عضو شود، جلوی او بایستیم. چون تنها شرایط خبرگان ”علمیت“ نیست. هم علمیت است، هم انقلابی بودن هست.» (آیت‌الله محمد مومن در گفتگو با «هفته‌نامه ۹ دی»، برگرفته از «تارنگاشت مشرق»، ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۳)

از کدام علمیت سخن می گوید؟! کدام انقلابیگری را به دیده گرفته است؟ چه کسی وی را در جایگاه بازشناسی دیگری به عنوانِ «ناباب»، «دانشمند» یا «انقلابی» نهاده است؟ خود وی از زیر کدام بُتّه بیرون آمده است؟ آیا آن رهبر نادان و نابکار را نمونه ای از آدمی انقلابی بشمار آورده است؟

آن روز را به پندار می آورم که هر تنی چند، گریبان تنی چند «ناخودی» و «ناباب» و «فتنه انگیز» دیگر را گرفته و در آن کشاکش، چنان گرد و خاکی به هوا برخیزد که حتی خدای شان نیز خر از خر بازنشناسد!

مات می مانی چه بگویی!

ب. الف. بزرگمهر   دوم امرداد ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!